سر و صدای بازیکنان نمایش چندش آور "انتخابات" بالاتر رفته است. مردم به دقت نظاره گر صحنه هستند، اما بجز در میان شرکت کنندگان آن، هیجانی دیده نمی شود. کسی به نتیجه این "انتخابات" علاقه ندارد، اما همه با علاقه این نمایش را دنبال می کنند.
نماینده ولی فقیه وظیفه سپاه پاسداران را مهندسی معقول انتخابات اعلام می کند. احمدی نژاد خط و نشان میکشد که: "هر کس بخواهد مدیریت کند، مردم او را مدیریت می کنند". رحیم مشائی تهدی می کند: "هر جا شائبه ای نسبت به تامین سلامت انتخابات باشد، رئیس جمهوری برخورد خواهد کرد." برادران لاریجانی، روسای مجلس و قوه قضائیه در مورد دخالت و کارشکنی رئیس جمهور در انتخابات هشدار می دهند. خامنه ای مفلوک تر از آن شده که بتواند در مقابل رئیس جمهور خود گمارده، واکنش جدی نشان دهد. رفسنجانی منتظر فراهم شدن فرصت مناسب برای وارد شدن به میدان در گوشه صحنه کمین کرده است. در حاشیه این سیرک اصلاح طلبان جست و خیز می کنند. ولی فقیه در پیام نوروزی خود قیافه پدرانه میگیرد که: "در انتخابات آینده همه سلیقه ها و جریان های معتقد به نظام باید مشارکت کنند." همین یک جمله کافی است که آب از لوچه اصلاح طلبان سرازیر شود. هیجان زده میشوند، برای رهبر دم تکان می دهند و در وصف سعه صدر ایشان مداحی می کنند. همپالکی هایشان در خارج کشور ذره بین بدست می گیرند تا نکات "مثبت" بیانات آیت اله خامنه ای را استخراج کنند. قبل از آن ۹۱ نفر از آنها برای محمد خاتمی نامه نوشته و از او خواسته اند که با شرکت در انتخابات، "جهاد اکبر" کند. اما این عبا برای اسکلت باقی مانده از اصلاح طلبان خیلی گشاد است. با تشر امام جمعه تهران ساکت شده و بعضی امضای خود در پای این نامه را انکار می کنند.
مسابقه افشای ارقام نجومی دزدی ها و چپاول ها بطور موقت متوقف میشود، اما پرونده ها همچنان باز است. کشمکش به شکل های دیگری ادامه پیدا می کند، روزنامه خورشید متعلق به سازمان تامین اجتماعی در صفحه اول خود تیتر می زند: "اسفندیارتان بهار می آید" و رسما حمایت خود را از اسفندیار رحیم مشائی نشان می دهد. احمدی نژاد چنگال های خود را نشان می دهد و سعید مرتضوی یعنی یکی از کثیف ترین و جنایتکار ترین کارگزاران رژیم و مالک سازمان تامین اجتماعی را به صحنه "انتخابات" می آورد. مهدی طائب یکی دیگر از جانیان رژیم و فرمانده قرارگاه عمار تیم احمدی نژاد را به کارشکنی در برگزاری انتخابات متهم می کند. جرمی که می تواند عواقب سنگینی داشته باشد. نزاع تنها برای تصرف یک ارگان قدرت و در اختیار گرفتن بزرگترین منبع ثروت نیست. جدال بر سر بقا است. هر کدام از طرفین می دانند در صورت شکست نه تنها از دسترسی به غنایم محرومند بلکه حتی زندگی و هست و نیستشان در امان نخواهد بود. هر کدام منتظر فرصتی است تا طعمه را از پوزه بغل دستی خود بیرون بکشد. اصولگرایان، اصلاح طلبان، دولت، مجلس، سپاه، بسیج و ... همه از هم می ترسند، یکدیگر را میشناسند و از ظرفیت عظیم یاران و همکاران قبلی و فعلی خود برای انجام جنایت، با خبرند.
اما بیشترین وحشت آنها از مردم است. نگاه های میلیونها نفر مردم خاموش و خشمگین بر سر بازیکنان نمایش "انتخابات" سنگینی می کند. مهم نیست که کدام جانور را از صندوق بیرون می آورند. جمهوری اسلامی در بن بست قرار دارد، بحران عمیق اقتصادی و سیاسی رژیم با "انتخابات" و پیدا کردن رئیس دولت جدید حل شدنی نیست. تغییری هم در سرعت سقوط زندگی مردم به عمق بدبختی و فلاکت و میزان نفرت آنها از حکومت اسلامی، نمی دهد. این نمایش براحتی می تواند به یک جدال سهمگین تبدیل شود، شکاف های درون رژیم را عمیق تر و آنرا در مقابل یورش مردم فلج و ناتوان کند. هم مردم و هم رژیم این را بخوبی می دانند. در اوج دعوا ها یکدیگر را از دخالت مردم می ترسانند. وزارت اطلاعات آمادگی نیروهای خود را اعلام کرده است. سپاه، بسیج و نیروهای انتظامی در تهران و شهرستان ها مانور های مقابله با شورش گرسنگان برگزار می کنند. تنها نقطه وحدت باندهای مختلف نظام، هراس آنها از به خیابان آمدن مردم و بالا گرفتن شعله های انقلاب است. می دانند که در اینصورت از جمهوری اسلامی چیزی بجز تاریخی از یک دوران دهشتناک کشتار و غارت و وحشت، باقی نخواهند ماند.
برگزاری "انتخابات" و بالا گرفتن دعواهای درون نظام همیشه فرصتی برای مداخله مردم فراهم کرده است. قدرتمند ترین آن در سال ۸۸ اتفاق افتاد که جمهوری اسلامی را در آستانه سرنگونی قرار داد که تهاجم و کشتار سبعانه رژیم صفوف فاقد رهبری مردم را به عقب راند. اما شرایط امروز با چهار سال پیش تفاوت زیادی کرده است. شکاف های درونی رژیم بیشتر شده است. فقر و فلاکت و به همان میزان نفرت و انزجار مردم از جمهوری اسلامی چندین برابر شده است. صفوف درون حکومت به هم ریخته، اصولگرایان که اهرم های اصلی قدرت را در دست دارند، چندین شقه شده اند. انقلابات منطقه و پیروزی های آنها منابع الهام بزرگی برای مردم ایران هستند و تجربیات با ارزشی با خود داشته اند. جنبش کارگری ایران قدرتمند تر از هر زمان دیگری است و رهبران آن با تجربه بیشتر و پخته تر هستند.
شرایط سال ۸۸ تکرار شدنی نیست. مردم دست بالاتری می توانند داشته باشند و قدرتمند تر در مقابل رژیم می توانند ظاهر شوند. درسهای انقلاب ۸۸ و انقلابات منطقه در سالهای اخیر پیش روی مردم قرار دارد. فقدان یک رهبری روشن بین که برای به پیروزی رساندن انقلاب و تحقق خواستهای انسانی آنها برنامه و هدف داشته باشد، بزرگترین ضعف این انقلابات بود. اما آنچه که انقلاب آتی مردم ایران را از سایر انقلابات منطقه متفاوت میسازد، وجود حزب کمونیست کارگری است که توانسته است خواست های خود آزادیخواهانه و برابری طلبانه مردم را منعکس می کند و تاثیر خود را بر مبارزات مردم بگذارد. خواستهایی چون مبارزه علیه اعدام و سنگسار، برابری زن و مرد و لغو آپارتاید جنسی، کوتاه کردن دست مذهب از دولت و امور جامعه و آزادی بیقید و شرط بیان، حق برخورداری همگانی از یک زندگی مرفه و مدرن بصورت شعارهای مردم و کارگران در مبارزه هر روزه آنها علیه جمهوری اسلامی تبدیل شده است. در مقابل سرکوب و جنایات سازمان یافته حکومت باید بر مبنای اهداف و برنامه مشخص و روشن متحد شد. حزب کمونیست کارگری این برنامه و این اهداف را در مقابل جامعه قرار داده و اعتراض و نقد عمیق انسانی مردم را به نظام موجود نمایندگی می کند. باید به آن پیوست و صفوف آن را تقویت کرد، هر چه قدرتمند تر به مصاف حکومت جهل و جنایت و غارتگری رفت و بساط "انتخابات" را بر سر جمهوری اسلامی خراب کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر