۱۳۹۰ دی ۲۷, سه‌شنبه

زندگی نامه مارکسیست و نظریه پردازکمونیست منصور حکمت

منصور حکمت، یک بیوگرافی مختصر
بیوگرافی سیاسی منصور حکمت دربرگیرنده بیست و پنج سال فعالیت پیگیر و خستگی ناپذیر است که طی این سالها منصور حکمت مهر غیر قابل انکار خود را بر نقشه سیاسی ایران و تاریخ متحول ایندوره گذاشته است. او با نوشته ها و سخنرانیهایش، با بحثهای تئوریک و جهت گیریهای سیاسیش، با بنیان گذاشتن حزب و سازماندهی دهها سازمان و نهاد مبارزاتی از همان ابتدای انقلاب پنجاه و هفت مانند ستاره ای روشن در آسمان پر تحول ایران می درخشد و ده سال بعد از مرگش ما هنوز به او مراجعه می کنیم و رهبران و فعالیتهایمان را با متر و قیاس او اندازه می گیریم. اگر او بود چکار می کرد سوالی است که تقریبا در هر تندپیچی و برای هر تصمیمی به ذهنمان خطور می کند و با هر پیروزی و شکستی چشمانمان پر آب می شود و می گوئیم کاشکی زنده بود و می دید و یا کاشکی زنده بود و ما را از این گذرگاه هم عبور می داد.

ژوبین رازانی (منصور حکمت) در خرداد ماه سال ۱۳۳۰ (ژوئن ۱۹۵۱ ) در تهران در یک خانواده نسبتا مرفه بدنیا آمد. با وجود اینکه کودکی او نسبتا آرام و بی دردسر گذشت اما فضای سیاسی جامعه و خانواده اش بی شک تاثیرات قابل توجهی در شکل دادن به آینده او بعنوان یک رهبر سیاسی منتقد داشتند. طنز سیاسی و به نقد کشیدن سیستم جامعه و مدرنیسم و رادیکالیسم از خصوصیات بارز این خانواده بودند و ژوبین برای بدست آوردن سیستم فکری سیاسی و کتاب خواندن و کسب نگاه نقاد به نابرابری جامعه ماتریال کم نداشت. او تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در تهران بود و سپس برای گذراندن دوران دانشگاه به شیراز رفت جائی که بقول خودش به یمن فضای چپ و انقلابی و مطالعه آثار غولهای اقتصادی دنیا مانند مارکس از آن مارکسیست درآمد. زمانیکه در انگلستان به تحصیلاتش ادامه می داد با محافل مارکسیستی آندوره ارتباط برقرار نموده و سعی کرد با مراجعه مستقیم به مارکس و یافتن رادیکالیسم و انساندوستی آن جواب سوالات بیشمار خود را پیدا کند و راهش را از روایات تحریف شده از مارکس جدا نماید. کمونیسم نوع روسی و چینی و مائوئیسم و سوسیال دمکراسی و تروتسکیسم و غیره که در دهه های شصت و هفتاد میلادی در اروپا و کشورهای دیگر دنیا رو دور بودند از نظر منصور حکمت که با ولع تمام ایده های انساندوستانه و برابری طلبانه مارکس را می بلعید، هیچ سنخیتی با مارکسیسم نداشتند و با به نقد کشیدن این نوع کمونیسم بود که منصور حکمت مارکسیسم انقلابی را پایه گذاری کرد.

بعد از انقلاب پنجاه و هفت و زمانیکه جامعه در غلیان تحولات می جوشید منصور حکمت و دوستانش دور هم جمع شدند و با تشکیل گروه سهند تلاش کردند در فضای سیاسی آنزمان نقش بازی کنند. انقلاب داشت در صحنه و در کوچه و خیابان جواب بسیاری از معضلات و مسائل جامعه را میداد. چپ سنتی ایران بیربطی خود را به مسائل جامعه هر روز بیشتر نمایان می کرد. جامعه نیاز به جریانی پیشرو و جدی داشت که گره گاههای اصلی را بگشاید و آلترناتیوی واقعی پیش پایش بگذارد. چپ باید پرچم نظری خود را بلند می کرد و مارکسیسم را از زیر آوار طبقات دیگر در می آورد و این نقش را منصور حکمت با مارکسیسم انقلابیش بعهده گرفت. در ایندوره بود که بیشترین آثار تئوریک مارکسیسم انقلابی نوشته شده و انتشار یافت. منصور حکمت در جزوهائی مانند "اسطوره بورژوازی ملی و مترقی"، "دورنمای فلاکت و تئوری بحران"، "سه منبع و سه جز سوسیالیسم خلقی" و "جنبش دهقانی پس از حل امپریالیستی مسئله ارضی در ایران"، نشان داد که برخلاف ادعاهای بعضی از جریانات چپ آنزمان جامعه ایران یک جامعه سرمایه داری است و چیزی به نام بورژوازی ملی و مترقی وجود ندارد و تمام تلاش بورژوازی در اشکال مختلفش این است که تا می تواند طبقه کارگر را استثمار کرده و از این طریق سود دهی بازار کارش را بیشتر کند. نوشته های منصور حکمت در مورد اینکه چرا بورژوازی در ایران نمی تواند و نمی خواهد آزادیخواه باشد هنوز هم از معتبرترین مباحث او بشمار می روند و گذشت سالها و تحولاتی که جامعه ایران از سر گذرانده است حقانیت این تئوری را بیش از پیش به ثبوت رسانده است. مارکسیسم انقلابی بقول خود منصور حکمت نماینده مارکسیسم واقعی در برابر قطبهای کاذب کمونیسم موجود بود.

در عرصه عملی هم مارکسیسم انقلابی با دخالت در مبارزات کارگری، انتشار نشریه "علیه بیکاری"، تلاش برای سازماندادن مبارزات کارگران و مقاومت مردم در برابر حمله ارتجاع به انقلاب نقش ایفا می کند. در ایندوره است که مخصوصا منصور حکمت بر ضرورت داشتن برنامه و حزب و مبارزه متشکل تاکید کرده و تلاش می کند سازمانهای دیگر چپ و فعالین کمونیست را نیز بر اهمیت این مسئله آگاه کند. در همین راستا است که او برنامه اتحاد مبارزان کمونیست را در سال ۱۳۵۹ می نویسد و آنرا به رای گیری در میان اعضا می گذارد و بعدا بعنوان برنامه اتحاد مبارزان کمونیست این برنامه منتشر می شود. این برنامه حاوی اهداف سوسیالیستی طبقه کارگر، دولت مورد نظر این طبقه و همچنین مطالبات و خواسته های فوری مردم و کارگران بود. این برنامه از این نظر که هم انقلاب اجتماعی و تغییر بنیادی جامعه را در نظر داشت و هم اینکه مطالبات فوری مردم را بشکل رفرم مطرح می کرد صف مارکسیسم انقلابی را از دو دسته چپهای دیگر جدا می کرد. دسته اول چپهائی بودند که از شدت رادیکالیسم هر نوع رفرمی در جامعه سرمایه داری را غیر ممکن می دانستند و مبارزه کارگر را به انقلاب نهائی گره می زدند و دسته دوم چپهای سوسیال دمکراتیک بودند که امر انقلاب اجتماعی کارگر را بکلی فراموش کرده و تماما برای ایجاد رفرم در سیستم سرمایه داری می جنگیدند.

انتشار برنامه اتحاد مبارزان کمونیست باعث جلب توجه جریانات دیگر چپ و کمونیستهای متشکل در این جریانات شد و عده زیادی را به اتحاد مبارزان کمونیست جلب نمود. اما مهمترین واقعه بعد از انتشار این برنامه پذیرش این برنامه و دیگر نظرات اتحاد مبارزان کمونیست توسط کومله سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان است. کومله سازمانی چپ با افکار پوپولیستی و مائوئیستی بود که در کردستان محبوبیت و نفوذ توده ای وسیعی داشت و در تقابل با سازمانهای ناسیونالیست و مذهبی دیگر کردستان، انقلاب و مقاومت مردم کردستان در برابر حمله جمهوری اسلامی را نمایندگی می کرد و سازمان می داد. پذیرش ایده های اتحاد مبارزان کمونیست توسط کومله نقطه عطف مهمی بشمار می رفت چرا که متحقق شدن تشکیل حزب را خیلی عملی تر و قابل اجرا تر می کرد و همچنین داشتن مناطق آزاد در کردستان در شرایطی که جمهوری اسلامی به سرکوب خونین کمونیستها در ایران دست زده بود اهمیت ویژه ای داشت. بعد از چند ملاقات با رهبران کومله منصور حکمت به کردستان سفر کرده و در مباحث داخلی کومله شرکت می کند. او با بحثها و تئوریهایش سعی می کند جناحی از کومله را که کمتر آلوده ناسیونالیسم کرد است و بیشتر به مباحث اتحاد مبارزان کمونیست تمایل دارد جذب کرده و مقدمات تشکیل حزب را فراهم نماید.

در پائیز سال ۱۳۶۱ کنگره اول اتحاد مبارزان کمونیست در مناطق آزاد کردستان برگزار شد که در آن کنگره منصور حکمت سبک کار پوپولیستی را نقد کرده و مبانی سازماندهی و سبک کار کمونیستی را بیان کرد و بر اهمیت تشکیل حزب کمونیست ایران تاکید گذاشت. او در اینباره به نقد دیدگاههای سنتی چپ در مورد حزب و تئوریهائی مانند تئوری پیوند پرداخته و معتقد بود که مارکسیسم انقلابی می تواند و باید حزب را تشکیل دهد. چرا که طبقه کارگر در آندوره بنظر منصور حکمت بیش از همیشه نیاز به حزب متشکل خود داشت. او مدت زمانی بعد برنامه حزب کمونیست ایران را نوشت که به تصویب اتحاد مبارزان کمونیست و کومله رسید و موجی از بحث و جدل را در میان جریانات چپ براه انداخت و منجر به تشکیل فراکسیونهائی در درون این سازمانها در دفاع از تشکیل حزب و نظرات اتحاد مبارزان کمونیست شد.

در شهریور ماه سال ۱۳۶۲ در روستای مشکپه در یکی از مناطق آزاد کردستان اتحاد مبارزان کمونیست، سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان (کومله) و افراد و فراکسیونهای مارکسیسم انقلابی از دیگر سازمانها دور هم جمع شدند تا حزب کمونیست ایران را تشکیل دهند. از این اتفاق تاریخی بیش از پنجاه نوار بجا مانده است که نشان دهنده اهمیت این موضوع و حساسیتی که منصور حکمت و بینانگذاران دیگر حزب در مورد چگونگی پیشبرد کنگره، شناساندن نمایندگان و تصویب بند بند برنامه نشان می دادند بود. تشکیل حزب کمونیست یک نقطه عطف مهم در تاریخ جنبش کمونیستی ایران محسوب می شد و موجب دلگرمی و قوت قلب فراوانی در میان فعالین جنبش چپ و کسانیکه در زندانها بسر می بردند و یا تحت تعقیب و پیگرد بودند شد. تشکیل حزب در آن شرایط خفقان و شکنجه و کشتار حرکتی شجاعانه بود و نشان می داد که کمونیستها درمقابل موج سرکوبهای سی خرداد و بعد از آن عقب ننشسته اند بلکه با تشکیل حزب و شعله ور نگه داشتن آتش انقلاب در کردستان دست به تعرض و پیشروی زده اند.

منصور حکمت حزبی انترناسیونالیست و مارکسیست می خواست که متشکل کننده بخش رادیکال و سوسیالیست جنبش کارگری باشد و در سوخت و سازهای جامعه نقش بازی کند و موثر و دخالتگر باشد. نوشته های او در ایندوره نشاندهنده تلاش عظیم او برای ساختن چنین حزبی است. مقالات و جزوه هائی مانند سیاست سازماندهی ما در میان کارگران، عضویت کارگری، آژیتاتورها و محافل کارگری، سمینارهای قانون کار، طرحهای او برای بازسازی تشکیلاتهای شهری و دخالت و نقش بی نظیر او در تشکیلات کردستان و در مبارزات توده ای مردم کردستان از جمله مراسمهای پرشکوه اول ماه مه در سنندج درایت و تیزبینی و روشنگری یک رهبر واقعی را نشان می دهد. او با نوشتن بیانیه حقوق پایه ای زحمتکشان در کردستان نشان می دهد که برخلاف جریانات ناسیونالیست موجود در کردستان که برای داشتن سهمی در قدرت می جنگند کمونیستها امرشان بهبود زندگی مردم است و می خواهند و می توانند زندگی واقعی مردم را جائی که در آن زندگی می کنند و امکانش را دارند عوض کنند و بهبود بخشند. حتی در عرصه نظامی هم نقش و متد فکری بی نظیر او راهگشا و پیشبرنده است بطوریکه تاکتیکهای نظامی او چه در جنگ با حزب دمکرات و چه در جنگ با جمهوری اسلامی در شرایطی که شیوه های سنتی مبارزه مسلحانه به بن بست رسیده بودند کومله را نجات داده و راه پیشروی را در برابر آن قرار می دهد.

از جمله مباحث تئوریک و کلیدی منصور حکمت بررسی تجربه شوروی بود که در فاصله سالهای ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۸ بصورت بولتنهای "مارکسیسم و مسئله شوروی" منتشر شد. این مباحث که بنظر خیلیها از مهمترین تزهای مارکسیسم معاصر هستند اتفاقی که در شوروی افتاد را از نقطه نظر مارکسیستی و علمی بررسی کرده و جواب بسیاری از سوالات را می دهند. در حالیکه منتقدین دیگر شوروی برای توضیح شکست طبقه کارگر و سوسیالیسم در شوروی به قدرت گیری بوروکراسی و دیکتاتوری می پرداختند، در حالیکه خیلیها تلاش می کردند کشف کنند که آیا انقلابی که در شوروی اتفاق افتاد سوسیالیستی بود یا نه، در حالیکه کسانی مانند سوئیزی تلاش داشتند ثابت کنند که بخاطر عدم وجود رقابت در اقتصاد شوروی این حکومت به معنای کلاسیک آن سرمایه داری نبود، منصور حکمت با مراجعه به مارکس و با تحلیلی روشن و علمی نشان داد که آنچه در شوروی اتفاق افتاد یک انقلاب کارگری بود و حکومتی که بر سر کار آمد در ابتدا حکومت کارگری بود که دستاوردهای برجسته ای در خود شوروی و دنیا برای مردم داشت. اما از نظر منصور حکمت بلشویکها و طبقه کارگر در عرصه اقتصادی آلترناتیو روشنی در برابر جامعه قرار ندادند و در نهایت در عرصه های دیگر هم شکست خوردند. این مباحث در واقع جواب بسیاری از مسائل اساسی از جمله مناسبات اقتصادی در جامعه سوسیالیستی، ساختار دیکتاتوری پرولتاریا (اینکه دیکتاتوری پرولتاریا هیچ ربطی و هیچ شباهتی به دیکتاتوری به معنای حکومتهای پلیسی و غیره ندارد بلکه عبارتی برای این حقیقت است که طبقه کارگر با قدرت گیری، برنامه های خود برای جامعه و رفاه و آزادی جامعه را به مثابه قانون و از طریق یک حکومت شورایی اعمال میکند همچنانکه بورژوازی حتی در دموکراسیهای غربی برنامه طبقه سرمایه دار را دیکته میکند)، وضعیت دولت در دوره گذار، موضوع سوسیالیسم در یک کشور و تئوری حزب و طبقه را از نقطه نظری مارکسیستی روشن می کند. منطق تحلیلی منصور حکمت با روشنی تمام پیچیدگی مسئله شوروی را آسان می کند. او از همان متدی استفاده می کند که چند سال قبلش برای رد مترقی بودن بورژوازی در ایران استفاده کرده بود، یعنی مراجعه مستقیم به مارکس و تئوری اقتصادی او. منصور حکمت می گوید "وجود کار مزدی، کالا بودن نیروی کارو سازمانیابی تولید اجتماعی بر اساس کار مزدی برای اثبات سرمایه داری بودن شوروی کافی است."

کنگره دوم حزب کمونیست ایران اواخر زمستان ۱۳۶۴ در کردستان تشکیل شد و آنجا بود که منصور حکمت برای اولین بار بحثهای کمونیسم کارگری را مطرح نمود و از کمونیسم کارگری بعنوان یک رگه فکری و عملی متمایز در درون جنبش کارگری نام برد. او این تزها را بعد تر در کنگره سوم حزب شکافته و تحلیل خود از دنیای معاصر و نیاز به حزبی متفاوت که قادر به سازماندهی انقلاب کارگری در زمانی که انسانیت و آزادیخواهی به عقب رانده می شدند و جریانات دست راستی مانند تاچر و ریگان به قدرت می رسیدند را به کنگره ارائه داد. خیلی از رهبران حزب کمونیست ایران عجله و حرص و جوشی را که منصور حکمت برای تغییر بنیادی حزب ار خود نشان می داد درک نمی کردند. مگر نه اینکه حزب پیشرفت شایانی کرده بود. این جریان توانسته بود مارکسیسم را از زیر آوار رویزیونیسم و پوپولیسم بیرون بکشد، پرچم مستقل طبقه کارگر را برافرازد و نیروهای کمونیست و انقلابی ایران را در بدترین شرایط اختناق در حزب کمونیست ایران متشکل کند. حزب کمونیست ایران به یک حزب پرقدرت و محبوب تبدیل شده و توانسته بود توازن قوا را در کردستان به نفع کمونیسم عوض کند و ناسیونالیسم کرد و حزب دمکرات را رسما در جنگ با کومله شکست دهد. از طریق رادیو صدای حزب کمونیست ایران بحثها و نظرات رهبران حزب به میان مردم می رفت و فعالین شهرها را حول اهداف حزب متشکل می کرد. بولتنهای شوروی و بسوی سوسیالیسم بحثهای تئوریک و خلاف جریان صاحبنظران حزب را منعکس می کرد. از نظر جامعه و چپ موجود حزب کمونیست ایران منتهی الیه چپ بود. اینها همه دستاوردهای عظیمی برای چند سال فعالیت محسوب می شدند و نارضایتی منصور حکمت از وضعیت حزب برای خیلیها قابل درک نبود.

منصور حکمت اما اهداف والاتری را در سر داشت. او حزبی می خواست که انقلاب طبقه کارگر بر علیه نابرابری و سرمایه داری را رهبری کند. او حزبی دخیل و پر نفوذ و موثر می خواست و حزب کمونیست ایران بنظر او بیش از اندازه متاثر از تاریخ خود و جریانات تشکیل دهنده آن بود که بتواند در شرایط حساس آنزمان از عهده نقشی که برعهده داشت برآید. او معتقد بود که دستاوردهای تا آنزمان حزب با ارزشند ولی کافی نیستند. از نظر او حزب کمونیست ایران و جریان مارکسیسم انقلابی به جائی رسیده بود که یا میبایست با یک جهش عظیم پایگاه طبقاتی و سبک کار خود را عوض می کرد و یا شاهد رشد و جان گرفتن گرایشات راست و ناسیونالیستی که تا آنموقع سکوت کرده بودند در درون خود می شد. همینطور هم شد و با طرح بحثهای کمونیسم کارگری بخشی از کادرها و رهبران کومله که در واقع بدلیل بن بست دیدگاههای پوپولیستی کومله به مارکسیسم انقلابی روی آورده بودند به مخالفت شدیدی پرداختند و شروع به سمپاشی علیه منصور حکمت و طرفدارانش کردند. منصور حکمت با طرح روشن نظراتش سعی کرد به تشکیلات و بدنه کادری آن توضیح دهد که ناسیونالیسم یک جنبش اجتماعی متفاوت است که با مارکسیسم هیچ قرابتی ندارد و هرچند عده ای در کومله بخاطر به بن بست رسیدن سیاستهای پوپولیستی کومله ناچار شدند برای مدتی زیر پرچم مارکسیسم انقلابی گرد آیند اما این جنبش از بین نرفته و حضورش در سیاستها و عملکردهای مختلف رهبری کومله خود را نشان می دهد.

جنگ خلیج و دست یافتن ناسیونالیستهای کرد عراقی به بخشی از قدرت به یمن حمله آمریکا به عراق، باعث شد گرایش ناسیونالیست درون حزب کمونیست ایران که در مرحله اول بحثها و اختلافات شکست خورده بود و به عقب رانده شده بود بار دیگر سربلند کند. عبدالله مهتدی قطعنامه ای در حمایت از ناسیونالیستهای کرد عراقی به دفتر سیاسی آورد که مورد نقد قرار گرفت و به این ترتیب موج جدیدی از اختلافات بین گرایش ناسیونالیستی و گرایش کمونیسم کارگری در درون حزب بالا گرفت. از مدتها پیش منصور حکمت هشدار داده بود که ماندن کومله در خاک عراق بعد از پایان جنگ ایران و عراق به ضرر حزب کمونیست ایران است و باعث خواهد شد که کومله بیشتر به دولت عراق و یا نیروهای قدرمند منطقه وابسته شود و نتواند بعنوان یک نیروی مستقل و سازش ناپذیر عمل کند. رقابت با سازمانهای ناسیونالیست کرد در منطقه و تلاش برای حفظ نیروی مسلح بعنوان وسیله ای برای بند و بست و به قدرت رسیدن از بالای سر مردم و با اتکا به حملات نظامی امریکا و متحدینش به منطقه از نظر منصور حکمت خلاف پرنسیپهای کمونیستی بود مخصوصا در اوایل دهه ۹۰ و همزمان به قدرت رسیدن جریانات راست در آمریکا و اروپا و شروع حمله این جریانات به انسانیت و آزادیخواهی و کمونیسم تحت نام حمله به بلوک شرق.

کنگره سوم حزب کمونیست ایران مقطعی بود که منصور حکمت دریافت علیرغم اینکه بحثها و قطعنامه هایش با اکثریت آرا رای می آورد اما سیاستهای گرایش راست و گرایش میانه در عمل و در سطح رای گیری پیش می افتد و به این نتیجه رسید که نمی تواند بعنوان دبیر کمیته مرکزی و در رهبری حزب بماند و خط سیاسی خود را پیش ببرد. بقول خودش دنیا در تلاطمی عظیم بسر میبرد و سرنوشت مارکسیسم و کمونیسم در ابهام بود و او نمی خواست وقت خود را صرف مبارزه با گرایشات خرد و ریز درون حزب کند. بعد از کنگره او اعلام کرد که از آن به بعد مباحث خود را از چهارچوب رسمی حزب بیرون کشیده و بعنوان یکی از گرایشات درون حزب صحبتهایش را خواهد کرد. در همین راستا بود که او از سیستم اداری حزب کناره گیری کرد و کانون کمونیسم کارگری را تشکیل داد. اولین سمینار کمونیسم کارگری در سال ۱۹۸۹ در شهر مالمو برگزار شد. در این سمینار منصور حکمت کمونیسم کارگری و حزبی که او برای رسیدن به هدف انقلاب اجتماعی در نظر دارد را تشریح کرده و تفاوتهای این کمونیسم با کمونیسمهای بورژوائی آن دوره را مورد بررسی قرار داد. علیرغم اینکه رسما در سطح تشکیلاتی گرایش راست در حزب شکست خورده بود و در پلنوم شانزده حزب طرفداران این گرایش مجبور شدند از کیمته رهبری استعفا دهند و اکثریت کادرها و اعضای حزب با نوشتن نامه ای طرفداری خود از بحثهای منصور حکمت را اعلام کرده بودند منصور حکمت همچنان در خارج از سیستم اداری رهبری حزب ماند و زمان تعیین تکلیف با گرایشات دیگر حزب را کنگره چهارم حزب اعلام کرد و در آن فاصله اقدام به تشکیل فراکسیون کمونیسم کارگری کرده و تلاش کرد حزب کمونیست ایران را حفظ کرده و آنرا به تغییر ریلی که در نظر داشت هدایت کند.

اختلافات درون حزب کمونیست ایران به گفته منصور حکمت "ناشی از یک وضعیت جهانی خاص بود. ریشه آن در اوضاعی بود که جهان و کمونیسم بطور کلی در آن قرار داشت. طبعا ما هم مانند سایر احزاب چپ دنیا و مانند همه کسانیکه مدعی کمونیسم بودند از این وضعیت متاثر شدیم. خیلی از جریانات منحل شدند، خیلیها انشعاب کردند. ما هم تغییر کردیم." آخرین تلنگر به اوضاع نامتعادل حزب را عبدالله مهتدی با برافراشتن پرچم ناسیونالیسم و راست و جذب گرایش سانتر زد. مباحث ایندوره که بعدها تحت عنوان اسناد خلیج منتشر شد و مخصوصا نوشته منصور حکمت به اسم "فقط دو گام به پس" بقول حمید تقوائی تصویر روشن و گویائی از سیر مباحث این دوره ارائه می دهد. این نوشته ها انسجام فکری و روشن بینی و درایت سیاسی یک رهبر واقعی را بخوبی نمایش می دهد و در عین حال درجه بالای پرنسیپ اخلاقی او در بحث با مخالفینش و تیز بینی و آینده نگری منصور حکمت را به نمایش می گذارد. طرح منصور حکمت برای مبارزه سیاسی بر مبنای پلاتفرمهای روشن درون حزب کمونیست ایران دیگر عملا شکست خورده بود و امید او برای حل مشکلات در کنگره چهارم به یاس مبدل شده بود.

او در پلنوم بیستم طی نامه ای اعلام کرد که در پلنوم بعدی از حزب جدا شده و حزب دیگری تشکیل خواهد داد. این یکی از جسورانه ترین و خلاف جریانترین تصمیمهای تاریخ چپ بود که حتی دوستان نزدیک خودش را هم متعجب نمود. او دست خالی از حزبی می رفت که با تمام قوا برای تشکیل و پیشبرد اهدافش مبارزه کرده بود و اکثریت اعضا و کادرهایش خود را طرفدار او می دانستند و به قطعنامه هایش رای می دادند. چرا منصور حکمت اینکار را کرد؟ چرا بسادگی دست به تصفیه ناسیونالیستها و گرایشات دیگر نزد؟ او می توانست طبق موازین حزبی حزب را پشت سر خود بسیج کند و با گرایشات دیگر تصویه حساب نماید اما او اینکار را نکرد و حزب و اسم و محبوبیت و امکانات مالی و رایو و انتشارات و سیستم ارتباطی و همه چیز دیگر را که خود در ساختن همه آنها نقش بسزائی داشت رها کرد و بقول خودش تنها با قلمش از حزب رفت. بنظر او فضای ضد کمونیستی در میان دولتها و قدرتمندان منطقه به گرایشات راست درون حزب امکان می داد که پشت خود نیرو و چه بسا امکانات جمع کنند و ممکن بود در فضای نظامی کردستان جنگ و خونریزی راه بیاندازند. او مهمتر از همه نگران سرنوشت کسانی بود که در کردستان و تحت شرایط نظامی فعالیت می کردند. در شرایط غیر نرمال کردستان انتخاب آزاد برای کسانیکه جائی نداشتند بروند کار سختی بود و به همین دلیل بود که منصور حکمت از پلنوم بیستم تا پلنوم بعدی که رسما استعفا داد تمام تلاش خود را کرد که فضائی مدرن و سیاسی و آزاد ایجاد کند که کسی مجبور نباشد بخاطر شرایط زندگیش و برخلاف میلش تصمیم بگیرد. او مصمم بود که دوره انتقالی را چنان سرپرستی کند که کسی بخاطر شرایط محل زیستش از امکان دخالت و ابراز وجود سیاسی محروم نماند و هرکسی با هر تصمیمی که می گیرد از امکانات پایه ای انسانی برای بقا برخوردار باشد. در این خصوص متن توافقنامه ای امضا شد که بر اساس آن قرار شد تمام کسانیکه در کردستان فعالیت می کردند صرف نظر از اینکه تصمیم به ماندن در حزب و یا استعفا میگرفتند تا زمان انتقالشان به کشوری امن تحت پوشش زیستی و امنیتی کومله بمانند و طی یک طرح فشرده رفقائی که می خواستند از کردستان خارج شوند در این امر یاری داده شوند.

پروسه جدائی زیر نظارت دقیق منصور حکمت با کمترین مشقت پیش رفت. در کردستان و در فضای مسلح، جائی که دیگران انشعاب می کردند و کارشان به جنگ و خونریزی کشیده می شد جدائی از حزب کمونیست ایران در فضائی انسانی و مناسب پیش رفت و نه تنها یک گلوله شلیک نشد بلکه نهایت تلاش شد تا فضائی دوستانه و مدرن و با فرهنگ بالای سیاسی غالب باشد. اکثریت اعضا و کادرهای حزب کمونیست ایران و کومله استعفا دادند و از حزب جدا شدند. بعضیها به حزب کمونیست کارگری که بلافاصله بعد از پلنوم بیست و یکم تشکیل شد پیوستند و بعضیها هم به هیچ حزبی ملحق نشدند اما چیزی که منصور حکمت می خواست مبنی بر دادن فرصت به افراد برای تصمیم گیری و احترام به تصمیم آنها بخوبی پیش رفت.

سرانجام در تاریخ ۳۰ نوامبر ۱۹۹۱ منصور حکمت از حزب کمونیست ایران جدا شده و همان روز حزب کمونیست کارگری را تشکیل داد. حزب کمونیست کارگری در شرایطی تشکیل میشد که بلوک شرق در حال سقوط بود، مجسمه لنین را در برابر دوربینهای جهان پائین می کشیدند، پایان تاریخ را نوید می دادند و کمونیسم را مرده اعلام می کردند. بازار آزاد و رقابت بی قید و شرط سرمایه داری تنها سیستم اقتصادی دنیا معرفی شده و از فردگرائی و رقابت بعنوان تنها راه رسیدن به مقصد نام برده میشد. پایان کمونیسم بنظر می رسید پایان دستاوریهای بشری است که انسانها برایش جنگیده بودند. در این شرایط که همه جریانات چپ تا آنزمان داشتند بسرعت القاب مارکسیستی و کمونیستی خود را رها کرده و دنبال پسوندها و پیشوندهای دمکراتیک برای خود می گشتند تشکیل حزب کمونیست کارگری و برافراشتن پرچم مارکسیسم واقعی کاری بس خلاف جریان بود. سه سال بعد در سخنرانی افتتاحیه اولین کنگره حزب کمونیست کارگری ایران منصور حکمت در مورد تشکیل این حزب در آن شرایط می گوید:

"آنچه ما باید علیرغم همه چیز به آن مفتخر باشیم این است که ما نه فقط جزو قربانیان ایندوره نبودیم بلکه از معدود اتفاقهای مثبتی بودیم که در این دوره از جهان رخ داد. اگر نوع ما را از صحنه حذف می کردید ما و آدمها و جریاناتی چون ما که همچنان پای فشردند که خیر آزادی معنی دارد، برابری انسانها معنی دارد، جنبش طبقه کارگر معنی دارد، آنگاه این یک گسست اساسی در تاریخ جهان می بود. کسانی و نیروهائی که مقاومت کردند و کوشیدند روی دنیا را از این حال کثیف و آینده کثیف تری که وعده داده میشد به سمت گذشته اش بچرخانند و یادش بیاندازند که ایده آلهائی وجود داشته، مارکسی وجود داشته، آرمان سوسیالیستی وجود داشته، بیمه بیکاری وجود داشته، حقوق مدنی وجود داشته است. ما جزو این مقاومتها بودیم، جزو پلهائی که دنیا را به رگه های انسانیت و مدرنیت در گذشته اش متصل نگه میداشت و در نتیجه تعرض در آینده را دوباره ممکن می کرد."

راه اندازی حزب جدید با مشکلات متعددی که سر راه آن بود بهیچوجه کار آسانی نبود. این حزب از کمترین امکانات برخوردار بود، فعالین آن اکثرا کسانی بودند که به تازگی از کردستان خارج شده بودند و علاوه بر مسائل جاگیر شدن در کشورهای جدیدی که به آنجا رفته بودند با مشکلات مالی و زبان و غیره هم روبرو بودند. کمونیست بودن خیلی سخت شده بود و فعالیت کمونیستی و بنیان نهادن هر نوع گروه و سازمانی خلاف نرم محسوب میشد. با وجود همه اینها منصور حکمت مصمم بود که حزب را به جلو رانده و آنرا گسترش دهد و فعالین کمونیست را حول سازمانهای ان متشکل نماید. در ژوئن ۱۹۹۲ در شهر مالمو اولین کنفرانس کادرهای حزب کمونیست کارگری تشکیل شد. منصور حکمت در سخنرانی خود در این کنفرانس به اهمیت نقش این حزب و مشخصات اساسی حزب مورد نظر خود پرداخت:

"الگوئی که من از حزب کمونیست کارگری در نظر دارم یک حزب مارکسیست، جایگیر در جنبش کارگری و متشکل کننده بخش سوسیالیست و رادیکال این جنبش، مدعی، دخالتگر و بشدت روشن بین و مسلط به جنبه های کار خویش است. هر تصویری کمتر از این نسخه ای برای شکست است."

آن روزها برای بیشتر مردم و حتی خیلی از شرکت کنندگان در آن کنفرانس داشتن چنین حزبی رویائی دوردست می نمود. اما منصور حکمت معتقد بود که موج ضد کمونیستی دهه نود بزودی به پایان میرسد و مارکسیسم بار دیگر تبدیل به تئوری انقلابی طبقه کارگر برای تغییر دنیا خواهد شد. 

منصور حکمت همانطور که قول داده بود با قلمش و با حزبی که ساخته بود به جنگ دنیای سیاه اوایل دهه نود رفت. نوشته "دمکراسی، تعابیر و واقعیات" یک تبیین مارکسیستی و روشن از دمکراسی در شرایط معاصر است. او معتقد بود که دمکراسی تبیین طبقاتی مشخصی از مقوله آزادی است و در مقاطعی بورژوازی توانسته است مقوله دمکراسی را بجای آزادی نشانده و به این ترتیب مشروعیت حکومتش را از مردم بگیرد. اما "دمکراسی" بعد از سقوط بلوک شرق و پیروزی بازار دیگر با دمکراسی دروان مارکس و انگلس و حتی لنین هم تفاوت دارد. دمکراسی پیروز غرب امروز رسما ابزار سلطه بورژوازی است و باید توسط کمونیستها نقد شود. او می گوید: "ما دمکرات نیستیم. ما آزادیخواهیم، ما سوسیالیستیم، ما مدافع انسان و حقوق و حرمت آن اعم از جمعی و فردی در برابر نظام حاکم هستیم". او همچنین در نوشته هایش به بازتعریف و بررسی مجدد مقولاتی مانند ناسیونالیسم در عصر جدید پرداخته و جواب مسائلی مانند حق تعیین سرنوشت و غیره را می دهد. این بحثها درافزوده های منصور حکمت به تئوریهای مارکس و لنین محسوب می شوند.

ساختن یک حزب کمونیست کارگری در عراق یکی دیگر از پروژه های منصورحکمت بود و بالاخره با تلاشها و راهنمائیهای فراوان او فعالین و محافل مختلف چپ در عراق در سال ۱۹۹۳ دور هم جمع شده و حزب کمونیست کارگری عراق را تشکیل دادند. منصور حکمت همیشه با علاقه و پیگیری زیادی پیشرویهای این حزب را دنبال می کرد و در مورد پیشبرد کارهایشان با فعالین این حزب مشورت می کرد. ساختن یک قطب کمونیستی قوی در منطقه یکی از آرزوهای منصور حکمت بود و تشکیل حزب کمونیست کارگری عراق اولین گام در این مسیر محسوب میشد.

در اولین کنگره حزب کمونیست کارگری ایران که در تابستان ۱۹۹۴ برگزار شد منصور حکمت متن پیش نویس دنیای بهتر، برنامه حزب کمونیست کارگری را به کنگره ارائه داد که با تغییرات کمی توسط نمایندگان تصویب شد. "دنیای بهتر" یکی از برجسته ترین آثار منصور حکمت است که تا کنون به زبانهای بسیاری ترجمه شده و کمونیستهای زیادی در دنیا آنرا مطالعه کرده اند. این برنامه در جامعیت و توانائی فوق العاده اش در جوابگوئی به معضلات دنیا و تبیین برنامه کمونیستها برای تغییر دنیا با مانیسفست کمونیست مارکس و انگلس برابری می کند و توانسته است اساسی ترین و مهمترین پایه های تئوری مارکسیسم را که در مانیفست هم آمده اینبار به زبانی مدرن و منطبق با دنیای امروز فرموله کند. پاراگراف اول این برنامه امید و آرزوی انسان برای تغییر و تلاش او را برای ساختن دنیائی بهتر به صورتی زیبا فرموله می کند:

"تغییر جهان و ایجاد دنیائی بهتر یک امید و آرمان همیشگی انسانها در طول تاریخ جامعه بشری بوده است. علیرغم رواج ایده های قدرگرایانه و خرافی اعم از مذهبی و غیر مذهبی حتی در دنیای به اصطلاح مدرن امروز، ایده هائی که هریک به نحوی علاج ناپذیر و مقدر بودن وضع موجود را تبلیغ می کنند، زندگی واقعی و عمل روزمره توده های وسیع مردم همواره حاکی از یک امید و باور عمیق به امکان پذیری و حتی اجتناب ناپذیری یک آینده بهتر است. این امید که دنیای فردا میتواند از محرومیتها ومشقات و کمبودها و زشتیهای امروز رها باشد، این اعتقاد که عمل امروز انسانها چه جمعی و چه فردی در تعیین چند و چون دنیای فردا موثر است، یک نگرش ریشه دار و قدرتمند در جامعه است که زندگی و حرکت توده های وسیع مردم را جهت می دهد." 

حزب کمونیست کارگری ایران به رهبری منصور حکمت و با برافراشتن پرچم دنیای بهتر به مبارزه با جهان وارونه سرمایه داری رفت و در عرصه های مختلفی با سازمانها و نهادها و کمپینهای خود نقش بازی کرد. در خارج از ایران سازمانهای زنان و کودکان و پناهندگان تشکیل شده و فعالین این حزب بطور مستقیم و یا غیر مستقیم این عرصه ها را رهبری و هدایت می کردند. دیدگاههای خلاف جریان و رادیکال منصور حکمت در رابطه با مسائلی مانند پناهندگی، برابری زن و مرد، علیه اعدام و نسبیت فرهنگی راهنمای عمل فعالین حزبش بودند که در این عرصه ها ابراز وجود کرده و در عوض کردن قوانین در کشورهای محل زیستشان تلاش می کردند.

در عرصه جهانی منصور حکمت با نوشته هائی مانند "دمکراسی، تعابیر و واقعیات"، "ملت، ناسیونالیسم و برنامه حزب کمونیست کارگری " و بحثهای "دنیا پس از یازده سپتامبر" به جنگ توحش و بربریتی که سرمایه داری قصد داشت بر جامعه تحمیل کند می رود و به بررسی و تشریح و راه نشان دادن در مورد چه باید کرد تغییر دنیا می پردازد. او سیاستهای ضد بشری دول دست راستی غرب و یکه تازی و میلیتاریسم آمریکا از یکطرف و تروریسم لجام گسیخته اسلام سیاسی از طرف دیگر را عوامل اصلی نا امنی و بی حقوقی اکثریت مردم دنیا می داند و معتقد است که کمونیستها باید خود را تقویت کرده و در برابر این بی حقوقیها بایستند. فعالین حزب کمونیست کارگری بطور مشخصی در عرصه مبارزه با تئوری ارتجاعی نسبیت فرهنگی فعال بودند و در افشای این تئوری ضد انسانی و سیاستهای دست راستی دول غربی در تفرقه افکنی بین مردم تلاش می کردند.

تا جائیکه به سیاست ایران بر میگردد منصور حکمت نماینده نقد عمیق و ریشه ای و سازش ناپذیر در برابر اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی و تمامی جناحها و دسته های مختلف آن است. تحلیلهای او در مورد جمهوری اسلامی مخصوصا بعد از سرکارآمدن خاتمی و رژه اپوزیسیون طرفدار حکومت در حمایت از او عمیقا روشنگرانه و راهگشا بود. او در نوشته "بحران آخر" نشان داد که رژیم جمهوری اسلامی نه به لحاظ سیاسی و نه به لحاظ اقتصادی توانائی تعدیل و رفرم و اصلاح شدن را ندارد و نمی تواند به یک رژیم متعارف بورژوائی تبدیل شود و پروژه هائی مانند پروژه خاتمی و رفسنجانی محتوم به شکست خواهند بود و بحرانی که رژیم با آن دست و پنجه نرم می کند قابل علاج نبوده و رو به بدتر شدن خواهد رفت. "مشکل جمهوری اسلامی نظیر مشکل برزیل نیست به روسیه شبیه است. مشکل بورژوازی ایران اقتصادی نیست، سیاسی، ایدئولوژیک و حکومتی است".

برخلاف خیلیهای دیگر منصور حکمت معتقد بود که با رای دادن به خاتمی مردم قصد سازش و کنار آمدن با جمهوری اسلامی را نداشتند بلکه برعکس این اقدام بیش از همیشه عزم راسخ آنها برای سرنگونی این رژیم را بیان می کند. در راستای این نظرات و خط حزب تحت رهبری منصور حکمت بود که فعالین حزب کمونیست کارگری توانستند جلسات و سمینارهائی که در خارج از ایران برای سران دو خردادی برگزار میشدند را به صحنه اعتراض مردم به جمهوری اسلامی و افشاگری علیه جنایات این رژیم تبدیل کنند. جلسات فایزه هاشمی رفسنجانی و یزدی و مهاجرانی و شکست مفتضحانه آنها از این دست جلسات بودند اما مهمترین آنها کنفرانس برلین بود که از طرف بنیاد هانریش بل سازمان داده شده بود و تعدادی از سران و دست اندرکاران رفرمیست شده رژیم و تعدادی اکتیویست و نویسنده دو خردادی برای سخنرانی در مورد ایران دعوت شده بودند. حزب کمونیست کارگری به بنیاد هانریش بل نامه داده و ضمن اعتراض به دعوت سران رژیم برای سخنرانی در این کنفرانس اعلام کرده بود که اجازه نخواهد داد کسانیکه تا دیروز در کشتار مخالفین دست داشتند و هنوز هم از همان روشها استفاده می کردند بدون اعتراف به جنایاتشان ناگهان ژست رفرمیست بخود بگیرند و در خارج کشور رژیم اسلامی را بعنوان یک رژیم اصلاح طلب و سازگار با دنیای مدرن معرفی کنند. این کنفرانس بعد از سه روز تظاهرات و اعتراض فعالین حزب و عده قابل توجهی از مخالفان رژیم کاملا به شکست کشانده شده و عوامل رژیم و دوم خردادیهای همراهشان دست از پا درازتر به ایران بازگشته و دعواهای درون جناحهای رژیم بر سر این مسئله بالا گرفت.

الهام بخش فعالین حزب برای ابراز وجود این چنینی در سطح علنی و با اسم و رسم و چهره، سخنرانیهای منصور حکمت و بحثهای او در کنگره دوم حزب بود که در مورد حزب و قدرت سیاسی و حزب و جامعه صحبت کرده و بر این تاکید کرده بود که در جامعه بشدت متحول ایران لازم بود که از یک گروه فشار عبور کرده و به حزب سیاسی قدرتمند و موثر در زندگی مردم تبدیل شد. او می گوید سالها مبارزه زیر اخنتاق و سرکوب باعث شده که کمونیستها به مبارزه در شرایط مخفی و محدود عادت کنند و به مرور زمان یادشان رفته است که برای ایجاد تغییر باید مبارزه رسمی و علنی کرد و پرچم این تغییر را درمیدان شهر جائیکه همه مردم ببینند برافراشت. او معتقد بود که اگر حزب بخواهد از گروه فشار عبور کره و به یک حزب موثردر تحولات سیاسی ایران تبدیل شود باید مکانیسمهای قدرت سیسی را بشناسد و به مردم بقبولاند که می تواند و شانس پیروز شدن و در قدرت ماندن را دارد. حزب کمونیست کارگری ایران در سالهای آخر زندگی منصور حکمت عرصه های مبارزه خود را گسترش داده و با سازمان دادن کمپینها و راه اندازی سازمانها و نهادهای متعدد نقشی فعال و موثر داشت. از اعتراض به حضور سران جمهوری اسلامی در خارج گرفته تا کمپینهای علیه سنگسار و حجاب اجباری و آپارتاید جنسی و کمپین حمایت از کارگران صنعت نفت و کمپین برای آزادی محمود صالحی از فعالین کارگری سقز، حزب به رهبری منصور حکمت نقش بازی می کند و خود مبتکر و سازماندهنده این کمپینهاست. حزب در این سالها گسترش قابل توجهی کرد و ارگانها و نهادهای زیادی درست کرده و تعداد نشریات هفتگی و ماهانه آن افزایش یافت و حتی رادیو موج کوتاه راه اندازی شد. منصور حکمت اصرار داشت که برای اینکه حزب کمونیست کارگری ایران بتواند نقش موثری در تحولات ایران داشته باشد باید در دسترس مردم باشد و مردم صدایش را بشنوند و رهبرانش را بشناسند. او مصمم بود که حزب باید به ابزاری مانند رادیو تلویزیون و اینترنت مسلح باشد و نشریات و روزنامه ها و ادبیات متعددی داشته باشد. 

طبیعتا با وضع مالی حزب همه اینها قابل تحقق نبود اما بلند پروازی و توقع بالای او از فعالیت حزبی و کار توده ای حزب را به جلو می راند. حزب رادیو داشت، نشریه هفتگی داشت و نشریات ماهانه در عرصه های مختلف منتشر می کرد. تقریبا تمام هزینه های حزب از طریق حق عضویتها و کمکهای مالی دوستدارانش تامین می شد و این واقعیت برای خیلی از دشمنان حزب قابل هضم نبود و در تبلیغاتشان علیه حزب و منصور حکمت اتهام دست داشتن با اسرائیل و یا جائی دیگر را می زدند و منصور حکمت در جواب این اتهامات می خندید و می گفت "کاش دممان جائی بند بود، کاش قطبی، دولتی، بین المللی، کارگر میلیاردری! یا کسی پیدا میشد که به این حزب افراطی خلاف جریان و بدقلق ما کمک می کرد که بتوانیم کارمان را گسترش بدهیم و گوشه ای از این نابرابری نجومی را از میان برداریم".

کنگره سوم حزب کمونیست کارگری ایران در اکتبر سال ۲۰۰۰ آخرین تجمع سراسری حزب بود که در آن منصور حکمت حضوری پرقدرت و درخشان داشت. کنگره بنا به پیشنهاد او علنی برگزار شد و بغیر از نمایندگان و کادرهای حزب مهمانانی از میان شخصیتهای سیاسی ایران و از سازمانهای اپوزیسیون که از آنها دعوت شده بود حضور داشتند. دو سخنرانی او در این کنگره با استقبال وسیع حاضرین اعم از نماینده و ناظر روبرو شدند. او از یک فرصت تاریخی صحبت کرد که برای اولین بار در برابر کمونیستهای ایران بوجود امده آست که بتوانند کاری تاریخساز و مهم انجام دهند و بر سرنوشت میلیونها نفر چه در ایران و چه در منطقه تاثیر بگذارند: "از نظر ژئوپولیتیک جهانی و از نظر جایگاهش در دنیای غرب و حرکتی که در آن می تواند اتفاق بیافتد ایران کشور مهمی است. یک حرکت کمونیستی مقتدر در ایران بار دیگر کمونیسم را روی نقشه جهان می گذارد". او این تئوری را در بحث انجمن مارکس در لندن تحت عنوان "آیا کمونیسم در ایران پیروز می شود" ادامه داده و مورد موشکافی بیشتری قرار می دهد. "سخت است ولی عملی است" پاسخی است که او در جواب این سوال مطرح میکند.

متاسفانه بیماری سرطان به او مجال نداد که زنده بماند و کمونیستها را در به پیروزی رساندن آرمانهایشان در ایران رهبری کند. او در تاریخ ۴ ژوئیه ۲۰۰۲ بعد از مدتها دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان جان باخت و به این ترتیب فعالین حزب کمونیست کارگری رهبری محبوب، الهامبخش، تیزبین و با درایت و جنبش کمونیستی مارکسیستی متفکر و برجسته را از دست دادند.

آثار منصور حکمت، نوشته هایش، مقالاتش، تحلیلهای تئوریکش، بحثهای نظری و سیاسیش، طرحهای سازمانیش، قطعنامه ها و نقشه عملهایش گنجینه عظیمی هستند که از او به جا مانده اند و ده سال بعد از مرگش هنوز هم هر چند وقت یکبار بحثی و یا سخنرانی از او منتشر می شود که انگار برای همین امروزو در پاسخ سوالات و چه باید کردهای آن نوشته شده و با همان درایت و تیزبینی همیشگی با همان نثر زیبا و گیرای منصور حکمت با همان سرسختی و سماجت همیشگیش و همان سازش ناپذیریش راه را نشان داده، وظایف کمونیستها را یادآوری کرده و توقعاتی که از حزب مورد نظرش دارد را مطرح می کند:

"مردم از آن چیزهایی که در ویترین باشد یکی را انتخاب می کنند، و اینکه آیا شما در ویترین نيروهاى سیاسی ایران هستید، اینکه در فضای سیاسی ایران هستید یا نه، که اجازه می دهد كه شما را انتخاب کنند یا نه؟ اكنون اگر مردم ما را انتخاب نكنند، امکان ندارد آلترناتیوی انقلابی انتخاب کنند، به نظر من آنگاه انتخاب بین دوم خرداد و سلطنت طلب و خامنه ای و جنبش ملی اسلامی، و از میان یک لیستی از سازمان های سیاسی این طیف که جلو مردم میگذارند است که آینده مملکت را ممکن است رقم بزنند۔ در نتیجه به نظرمن (آری یا نه) انقلاب بستگی به وجود یا عدم وجود ما در این صحنه دارد."

اینها بخشی از صحبتهای منصور حکمت در پلنوم سیزدهم حزب کمونیست کارگری ایران در دسامبر سال ۲۰۰۰ در مورد حزب و سازماندهی و رهبری است که هنوز به همان اندازه دوازده سال پیش معتبر و تازه است. تصویری که او از انقلاب و انتخاب مردم می دهد و تاکید او بر اهمیت وجود حزبی که مردم بتوانند آنرا انتخاب کنند مخصوصا در تحولات چند سال گذشته و با شروع و به عقب رانده شدن انقلاب سال ۱۳۸۸ ایران بیش از همیشه مبرمیت و اولویتهای حزب کمونیست کارگری ایران و شرایط حساس و متحول جامعه ایران را منعکس می کند.

انساندوستی و برگرداندن اختیار انسان به او، مبارزه با نابرابری و بیعدالتی، رویای تغییر و برپائی دنیائی بهتر، پرچمی است که منصور حکمت در طول زندگی کوتاه ولی پربار خود برافراشت و امروز این پرچم را می شود در دست میلیونها انسانی که در سطح دنیا علیه کاپیتالیسم و برعلیه سلطه یک درصد به پا خواسته اند دید. پرچمی که او بلند کرد را می توان در دست جوانان ایرانی و مصری و تونسی و اسپانیائی و ...، در دست جمعیت عظیم جنبش نود و نه درصدی و در دست زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلبی که حاضر نیستند مشقات و محرومیتهای تحمیل شده به آنان را بپذیرند دید.*

سهیلا شریفی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر