۱۳۹۲ شهریور ۱۴, پنجشنبه

مصاحبه با حمید تقوایی: در نقد وطن پرستی و انواع دیگر "مهرورزی" نیروهای راست!

در شماره قبل پاسخ به سئوال دوستمان مهران درمورد دیکتاتوری پرولتاریا را درج کردیم. در این شماره حمید تقوائی به سئوال او در مورد وطن و تبلیغات ضد کمونیستی در این رابطه پاسخ میدهد:

مهران: با پیشرفت جوامع بشری ناسیونالیسم و ارزشهای قومی و قبیله ای حتا مرزهای ژیوپالیتیک
بی رنگ و کم اهمیت میشوند .ولی متاسفانه در تبلیغات بورژوازی ، کمونیست ها افرادی خائن
،وطن فروش معرفی میشوند که چاقو برداشته و می خواهند کشور را تجزیه و تیکه پاره کنند
آنها دلسوز خانه بزرگ ما ایران نیستند، ناسیونالیسم را لگد میزنند ولی برای استقلال و یک پارچگی
کردستان خودکشی می کنند ، فرهنگ و سنت های مردم را به نیشخند میگیرند ..ارزشی برای فرد
و یک کارگر زحمتکش قائل نیستند ، بیشتر به حرکتهای توده ای یا حرکت گله ای مردم توجه دارند .
در ایدیولوژی ایشان ارزشهای اخلاقی ، محبت ، مهرورزی ، لطافت و ظرافت کمرنگ است
بیشتر خردگرا ، خشک و ماشینی هستند ...
این گفتار بالا را پاسخ بفرمایید.

هنگامیکه در سرود ای ایران ، خواننده می خواند : مهر تو از دل برون کنم... پس رفقای گرامی برای کدام سرزمین و خانه انگیزه خدمت دارند؟

حمید تقوائی: انگیزه ما خدمت به مردم است و نه آب و خاکی که وطن نامیده میشود. مهر مردم با مهر وطن نه تنها هم ارز نیست بلکه این دو نقطه مقابل هم هستند.
بورژوازی همیشه و در همه جای دنیا منافع خاکی و مادی اش را پشت مقولاتی نظیر قدوسیت وطن و کشور و تمامیت ارضی و آب و خاک پرستی پنهان کرده است و حمله اش به کمونیستها نیز دقیقا به این علت است که این منافع زمینی و مادی یعنی استثمار کارگران وطن و تصاحب و غارت منابع و معادن وطن و سلطه بلامنازع اش بر بازار وطنی کار و کالا، را از "خطر سوسیالیسم" مصون بدارد. این وطن پرستی بورژوائی هیچ ربطی به انس و علاقه توده مردم به محل زندگی و جامعه خود ندارد. منشا آن سودآوری است و نه احترام به فرهنگ و علایق و ارزشهای انسانی "هموطنان". همه جنگها و لشکرکشیها و نسلکشیها در تاریخ معاصر - از دو جنگ جهانی گرفته تا جنگهای محلی و منطقه ای - همیشه با پرچم وطن پرستی و دفاع از میهن در برابر بیگانگان توجیه شده است. جنگهائی که برای حفظ و بسط منافع اقتصادی بورژوازی حاکم در این کشورها برپا میشوند و از خون "هموطنان" مایه میگذارند. کاربرد ناسیونالیسم در زمان صلح هم دامن زدن به تعصبات ملی برای پرده پوشی تبعیضات و نابرابریهای طبقاتی در جامعه و جا زدن منافع طبقه سرمایه دار بجای منافع همه "هموطنان" است و بس. به این دلایل است که وطن پرستی در نقطه مقابل انساندوستی قرار میگیرد.
شما همین امروز در تبلیغات نیروهای راست، اعم از سلطنت طلبان و جمهوریخواهان و ملی اسلامیون حرف مشخصی در دفاع از مردم پیدا نمیکنید. در مورد حقوق بشر کلی بافی میکنند اما تا دلتان بخواهد در قدوسیت و اهمیت تمامیت ارضی و پرچم و آب و خاک، در ادعای مالکیت ابدی ازلی بر "سه جزیره" ، در دفاع اتشین از "خلیج همیشه فارس" و در خط و نشان کشیدن برای هر نیروی سیاسی که این نوع مقدسات را برسمیت نشناسد سنگ تمام میگذارند. هموطن هم به دو نوع تقسیم میشود: فارس ها که نسلشان به "نژاد پاک آریائی" و کورش و داریوش و امشاسپندان میرسد و غیر فارسها که اگر با موقعیت خود بعنوان شهروندان درجه دو بسازند "مرزبانان غیور" ایران هستند اما اگر این موقعیت را نپذیرند و برای رفع ستم ملی بپا بخیزند به سرعت به حضیض "تجزیه طلب" و "وطن فروش" و "خائن به وطن" سقوط میکنند! افغانیها و دیگر مهاجرین ساکن ایران هم که اصلا بحساب نمی آیند! این معنی واقعی وطن پرستی است.
معیارها و ارزشهای ما کمونیستها از جنس دیگری است. اساس سیاست و دکترین ما انسان و انسانیت است، آزادی و برابری و رفاه انسان است، و نه نژاد و وطن و ملیت و آب و خاک. نیروهای راست نه تنها دفاع از انسانها را به دفاع از هموطنان تقلیل میدهند، یا در واقع مسخ و تحریف میکنند، بلکه منظورشان از حمایت از "هموطن" هم چیزی بجز دفاع از تمامیت ارضی و پرچم و ایرانیت و ملیت نیست. به همین دلیل است که در عرصه مبارزه علیه اعدام، در دفاع از حقوق کودک، در دفاع از حقوق پناهندگان، در مبارزه علیه حجاب و آپارتاید جنسی و کلا بی حقوقی و ستم فاحشی که بر زنان روا میشود، در مبارزه علیه ستم ملی و برخورداری همه "مرزبانان غیور" از حقوق شهروندی برابر با "ملت همیشه فارس" از جمله حق سخن گفتن و تحصیل کردن و نوشتن به زبان مادری خود، در دفاع از زندانیان سیاسی و کلا در همه عرصه های مشخص مبارزه در دفاع از حقوق و آزادی و رفاه انسانهای ساکن جغرافیای ایران مستقل از ملیت و نژاد و زبان و محل تولدشان، عرصه هائی که ما کمونیستهای کارگری همیشه در صف اول مبارزه بوده ایم، نشانی از نیروهای راست نمی بینید. ظاهرا ابراز وفاداری به "دموکراسی" و "حقوق بشر"، که اسم رمز تعلق به اردوگاه سرمایه داری غرب است، کافی است. مبارزه مشخص این دموکراسی و حقوق بشر پناهان - آنهم حقوق بشری که ظاهرا کورش کبیر سردمدارش بوده است- از شمشیرزدن در دفاع از تعلق سه جزیره به مام میهن و دفاع از "خلیج همیشه فارس" و قدوسیت تمامیت ارضی و خط و نشان کشیدن علیه تجزیه طلبان فراتر نمیرود. هر جا هم حرفی علیه اعدام - که بیانیه حقوق بشر در موردش سکوت کرده است- و یا در دفاع از سکولاریسم زده اند تحت فشار و مبارزه جنبش چپ بوده است. ازین بابت باید خوشحال بود اما حقیقت اینست که اهداف و ارزشها و معیارهای هویتی و خصلت نمای جنبش ناسیونالیستی تماما در نقطه مقابل انسانیت و خواستها و نیازهای انسانی افراد جامعه قرار میگیرد.
در بخش دوم این سئوالتان از قول نیروهای راست مینویسید که کمونیستها "ارزشی برای فرد
و یک کارگر زحمتکش قائل نیستند ، بیشتر به حرکتهای توده ای یا حرکت گله ای مردم توجه دارند .
در ایدیولوژی ایشان ارزشهای اخلاقی ، محبت ، مهرورزی ، لطافت و ظرافت کمرنگ است
بیشتر خردگرا ، خشک و ماشینی هستند ..."
امیدوارم با توضیحاتی که در رابطه با وطن پرستی و کلا ارزشها و معیارهای جنبش راست دادم معنی واقعی "ارزشهای اخلاقی و محبت و مهرورزی و لطافت" نیروهای بورژوائی هم روشن شده باشد. ظاهرا امثال پینوشه و سوهارتو و شیخهای کویت و عربستان سعودی و جرج بوش و ریگان و مارگارت تاچر و میلتون فریدمن و دکترین ریاضت کشی افتصادی و توحش بازار آزاد و همه چیز در خدمت سود خیلی مهر ورز و با محبت و لطیف و اخلاقی و غیر ماشینی است! اما کمونیستهائی که میگویند اساس اقتصاد باید نیازهای انسانها و شعار "به هر کس باندازه نیازش" باشد و نه سود و سودآوری، "ماشینی و خشک و خشن" هستند! ببیند چطور تبلیغات جنگ سردی همه چیز را وارونه جلوه داده است. باید به این تبلیغات چی های جنگ سردی گفت حتی اگر میخواهید کارنامه امثال استالین و دیگر نمایندگان سرمایه داری دولتی را بحساب کمونیستها بنویسید لطفا اول یک سوزن بخودتان بزنید و بعد یک جوالدوز به کمونیستها. حتی در مقایسه کارنامه سرمایه داری بازار آزاد با سرمایه داری دولتی نوع روسی سابقه کمپ غرب - از جنایات هیتلر و دولت اسرائیل تا قساوت خونتاهای نظامی آمریکای لاتین و تا به آتش اتمی کشیدن هیروشیما و ناکازاکی و تا تاچریسم و ریگانیسم و فریدمنیسم، تماما گوی سبقت را از رقبای کمپ روسی اش - در تمامی زمینه های مربوط به مهرورزی و لطافت و ارزشهای اخلاقی و غیره ربوده است! از این نظر آن نیروئی که تماما به بشریت بدهکار است بورژوازی و جنبش ناسیونالیستی است و نه کمونیسم کارگری و جنبش کمونیستی.
بقیه سئوالات را در شماره بعد پاسخ خواهیم داد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر