مصاحبه مينا احدي با نشريه آزاد انديشان اطريش که ترجمه آن به زبان آلماني در اين نشريه به چاپ رسيده است.
نشريه آزاد انديشان: آنا اريکا پاسکا از نهاد آزاد انديشان اطريش پاي صحبت مينا احدي نشسته است. فعال سرشناس مدافع حقوق زنان مينا احدي در جريان يک ديدار از وين٬ به سوالات آنا اريکا پاسکا پاسخ ميدهد. يکي از فعاليتهاي برجسته مينا احدي در مبارزه عليه سنگسار در کشورهاي اسلام زده است. فعاليتهاي خستگي ناپذير او در دفاع از حقوق انساني٬ معمولا با دست و پنجه نرم کردن او با خطرات جاني همراه است. چرا که هنوز حکم اعدامي که حکومت اسلامي عليه او داده٬ ٬ لغو نشده است!
سوال: در غرب سازمانهاي فمينيستي ٬ عليه ستم بر زنان در کشورهاي اسلام زده چندان فعال نيستند٬ علت را در چه مي بينيد؟
مينا احدي: فمينيستها و يا به نوعي مدافعين حقوق زنان در مورد موقعيت زنان در کشورهاي اسلام زده چندان فعال نبودند. در اروپا سازمانهاي متعدد مدافع حقوق زن وجود دارد که از نظر من در مجموع سازمانهاي ضعيفي هستند. تا آنجايي که به موضوع حقوق زنان در کشورهاي اسلام زده برميگردد٬ يعني در کشورهايي که در آنجا سنگسار و حجاب اجباري و قوانين و بربريت اسلامي عليه ميليونها زن اعمال ميشود٬ اين سازمانها از نظر من کارنامه خوبي ندارند. بديهي است که همه ميدانيم که حقوق زنان در همه جاي دنيا زير پا گذاشته ميشود. ولي طبعا باز هم همه ميدانند که مشکلات زنان در وين را نميتوان با مشکلات زنان در افغانستان و يا ايران مقايسه کرد. از نظر من معضل اساسي اينست که اين نقض سيستماتيک و وحشتناک حقوق انساني در کشورهاي اسلام زده در مرکز اروپا بعضا بي اهميت و يا بي ضرر جلوه داده ميشود و جدي گرفته نميشود. زنان در کشورهاي اسلام زده بطور وحشيانه اي تحت فشار هستند٬ و اين اوضاع را٬ من نوعي مثلا بيش از سي سال است که از نزديک بررسي ميکنم. زنان سنگسار ميشوند٬ اعدام ميشوند٬ مجبور به رعايت حجاب هستند٬ خيليها عليه خواست و تمايل خود٬ مجبور به ازدواج ميشوند٬ همه زندگيشان با فشارهاي متعدد روحي٬ رواني و اخلاقي و قانوني آغشته است. ولي اين زنان بويژه در سه دهه گذشته که تعرض جنبش اسلام سياسي اوج گرفته است از سوي سازمانهاي فمينيستي در اروپا و يا در دنيا مورد کمترين حمايت و پشتيباني قرار گرفته اند. از نظر من بسياري از اين سازمانها در بي عملي و بصورت پاسيو نظاره گر اين اوضاع وخيم بوده و هستند و سوال من اينست چرا؟
از نظر من بسياري از اين سازمانهاي فمينيستي هنوز درک نکرده اند که جنبش اسلامي چيست و چگونه ميخواهد در اين دنياي مدرن٬ قرنها زنان را به عقب نشيني و پسروي وادار کند. براي مقابله با اين جنبش ارتجاعي و ضد انساني از نظر من الزاما نبايد فقط به ناروشني و ابهام در تئوري و يا دانش علمي اين سازمانها نقد کرد٬ در وهله اول بنظر من بايد با احساس و قلب و انسانيت ٬ به زير پا گذاشته شدن حقوق زنان در اين کشورها نگاه کرد و براي مقابله با آن بپا خاست و کاري کرد. دانش زيادي لازم نيست که فعالين مدافع حقوق زن درک کنند سنگسار وحشيانه است و تحميل حجاب به زور شلاق به زنان درست نيست.
وقتي يک زن سنگسار ميشود اين جنايت در حقيقت تهديدي است عليه همه زنان! جنبش فمينيستي بنوعي با اين پديده سنگسار ساخت و متاسفانه به آن عادت کرد. چرا که سنگسار ظاهرا بسيار دور ازمحل زندگي آنها بود. آنها خود را مشغول مشکلاتي ديگر ميدانند.!؟ اولويت هايشان ظاهرا امور ديگري است. اموري که طبعا بسيار هم مهم هستند. ولي در آنجا در کشورهايي که ما از آنجا آمده ايم زنان را به قتل ميرسانند٬ زنده به گورشان ميکنند و زجر کش اشان ميکنند و ظاهرا اينجا اين نوع مسائل براي فمنيستهاي ساکن کشورهاي غربي چندان مهم نيستند.
بنظر من يک مشکل بسيار مهم ديدگاهي است که مبتني بر " مالتي کالچراليسم" است. من ارتباط زيادي با سازمانهاي فمنيستي دارم٬ آنها بعضا فکر ميکنند حقوق انسان جهانشمول نيست و حقوق انساني شما بستگي به اين دارد که شما از کدام فرهنگ مياييد و به کدام فرهنگ تعلق داريد. آنها سنگسار و يا ضديت با زنان و انسانيت را فرهنگ تلقي ميکنند و از انبان خود نسخه تولرانس با فرهنگ را بيرون ميکشند. من در کار و فعاليتهاي روزمره خودم تاثيرات مخرب٬ تزهاي نسبيت فرهنگي را به عينه لمس کرده و ديده ام. موضوع مهم اينست که بفهمند تحقير زنان و خشونت عليه زنان و يا قتل زنان "فرهنگ" نيست.
سوال: در موارد زيادي ما با زناني روبرو ميشويم که تحت عنوان " زن مسلمان" از نقش فرودست خود دفاع ميکنند. و اين دفاع از موقعيت فرودست هم ربط زيادي به سطح آموزش و يا کم سوادي آنها ندارد. بسياري از اين زنان تحصيل کرده هستند و از مذهب و يا سمبلهاي مذهبي مثل حجاب دفاع ميکنند.اين زنان خود را فمينيست ميدانند آيا اين تناقضي در خود نيست؟
مينا احدي: مسئله مهم اينست که اولا مذاهب و از جمله اسلام بعنوان مذهب٬ تفکرات و ايدئولوژي سياسي هستند. اسلام کاملا سياسي است. امروز ما بويژه با يک جنبش اسلامي روبرو هستيم جنبشي سياسي که فعالين و کاراکترهاي خود را دارد. فعاليني که از اين جنبش سياسي حمايت ميکنند٬ احمق نيستند. بسياري از آنها افراد تحصيل کرده هستند. اين جنبش سياسي و مذهبي اتفاقا در چند دهه اخير نزد جوانان نفوذ پيدا کرده بود. آنها ميخواستند به اين جنبش تعلق داشته باشند٬ چرا که اين جنبش سياسي است و ظاهرا به معضلات زندگي امروز ميپردازد و پاسخ سياسي دارد. در اين چهارچوب آنها خود را ضد امپرياليست ميدانند٬ ضد امريکايي گري و ضد فرهنگ غربي يک کاراکتر اين جنبش است و مدافعينش دور هم جمع ميشوند. آنها مدعي هستند که ميخواهند مردم ضعيف و تحت ستم را از زورگوئيهاي امپرياليستها نجات دهند. همزمان در اين جنبش بربريت و وحشيگري کاملي عليه مردم را ميتوانيد ببينيد. زن ستيزي و جنايتکاري جزيي و بخش اينتگره اين جنبش سياسي است.
وقتي من با اين زنان فعال روبرو ميشوم٬ و در مورد سنگسار با اينها مجادله ميکنم٬ تقريبا پاسخ همه آنها اينست بله سنگسار بد است ولي اين استثنا است و يا جنايتکاري حکومت اسلامي در ايران استثنا است. فقط در ايران است و در بقيه جاها اوضاع خوب است. آنها سعي ميکنند عليه راسيسم اروپا محور حرف بزنند و ظاهرا از حقوق اقليت ها دفاع ميکنند. با اشاره به کمبود امکانات براي خارجيها و يا امکانات محدود براي فرزندان مهاجرين و پناهندگان٬ به تبليغ ايدئولوژي اسلامي و يا جنبش اسلامي به عنوان راه حل ميپردازند. اين جنبش براي فرار از بي حقوقي ميخواهد صف متحدي تشکيل بدهد و فرهنگ خود را رواج بدهد و زنان را به زير حجاب دعوت ميکند و ...
سوال : در مورد ممنوعيت حجاب زياد بحث ميشود شما معتقد هستيد٬ ممنوعيت حجاب مفيد است؟
مينا احدي: اسلام سياسي يک جنبش ارتجاعي و فاشيستي است و حجاب يک سمبل و پرچم اين جنبش است . مثل سمبل نازيها که صليب شکسته بود. براي اسلام اکنون حجاب يک چنين نقشي دارد. اين معنا و مفهوم امروزين حجاب ازطرف بسياري از فمينيستها٬ درک نميشود و يا اينکه اين معنا و مفهوم تحت عنوان آزادي مذهب کم ارزش تلقي شده و پشت گوش انداحته ميشود. اما سياست و استراتژي جنبش اسلامي کسب قدرت و گسترش دامنه نفوذ اين جنبش است و حمله به زنان و ترساندن جامعه يک وجه مهم رسيدن به اين سياست تعريف شده است. اينها در وهله اول زنان را تحقير ميکنند٬ آنها را در جامعه مورد حمله قرار داده و به اصطلاح ميزنند و بعد سراغ بقيه مردم ميروند. با اين استراتژي و سياست عملا پايه ها ي نظام خود را تقويت ميکنند. آنها معتقدند که با زدن زنان٬ عملا جامعه از اين بخش "ضعيف" دفاع نميکند و سپس ميتوان همه قوانين ارتجاعي را پياده کرد. بهترين مثال مورد ايران است و اکنون مثلا مصر٬ هر جايي که اسلاميها قدرت را ميگيرند. مثلا حزب الله در لبنان يا اخوان المسلمين در مصر٬ اول به زنان حمله ميکنند. و اين هميشه به نفع آنها بوده است چرا که بقيه جامعه به دفاع از زنان بلند نميشود و حجاب را چندان جدي تلقي نميکند.
نسل من در زمان شاه عليه حکومت ديکتاتوري پهلوي قيام کرد٬ بسياري از ما بدنبال يک حکومت آزاد بوديم. وقتي شاه فرار کرد٬ بعد از انقلاب٬ متاسفانه اسلاميها قدرت را قبضه کردند. من آنزمان ۱۹ – ۲۰ ساله بودم٬ و از همان اول مثل بسياري ديگر از دوستانم عليه اين حکومت بودم. اولين فراخوان سياسي اسلاميها اين بود "يا روسري يا توسري"٬ بسياري از ما زنان به خيابان رفته و اعتراض کرديم. هيچ سازمان سياسي اپوزيسيون در آن مقطع و حتي هيچ سازمان چپي از چپهاي آن زمان از ما دفاع نکرد. فقط تعداد معدودي مردان ما را در اين حرکت همراهي کردند.
در ابتدا ما در شهرمن تبريز ۲۰۰۰ نفر بوديم که ميتينگ اعتراضي برپا کرديم. درمقابل تظاهراتهاي ما ابتدا مردان با ريش و پشم به ما حمله ميکردند٬ سپس مردان با چاقو و زنجيرو سپس مردان با کلاشينکوف آمدند و ما را مورد هجوم وحشيانه خود قرار دادند. به مرور فقط ۵۰ نفري در ميدان مانديم. وقتي اينها اعتراضات ما و طبعا اعتراضات بعدي مردم را سرکوب کردند٬ حکومت اسلامي خود را کم کم تحميل کرد. شعار مهم آنها دفاع از حجاب بود٬ حجاب يک سمبل ايدئولوژيک و يک علم و بيرق سياسي اسلاميها بود. يک وسيله مهم که به زنان ميگفت ساکت باشيد! خودتان را قايم کنيد! خودتان را مخفي کنيد! و غير قابل رويت باشيد٬ خودتان را قاتي جامعه و مسائل مهم نکنيد!
من در يک شهر کوچک متولد شده ام٬ در يک خانواده مسلمان بزرگ شدم و نه ساله بودم که بايد با چادر بيرون ميرفتم . يعني با برقعه. من معناي واقعي و دردناک اينرا با گوشت و پوستم لمس کردم که چگونه دختران را از همان اوايل کودکي و نوجواني وادارميکنند احساسات و بدن خود را فراموش کنند. به من بچه گفته ميشد که خودم را بايد قائم کنم چرا که بدنم کثيف است. به من ديکته ميشد که هيچ چيز نيستم٬ ٬ احساساتم کثيف است و بايد مخفي بماند. در فرهنگ اسلامي زن يک موجود شيطاني است. به من آموزش داده ميشد که روابط و احساسات جنسي يک گناه بزرگ است.
من طرفدار ممنوعيت حجاب در محيط کار و فعاليت اجتماعي هستم. چرا که حجاب يک سمبل سياسي و اجتماعي و به معناي فرودستي کامل زنان است هر کس ميخواهد ميتواند در خلوت خود و خصوصي حجاب را رعايت کند. وقتي کودکان به دنيا مي آيند٬ آنها هيچ مذهبي ندارند٬ مذهب نبايد ارثي باشد. يک بچه بايد در محيط خنثي از نظر مذهبي بزرگ شود. تا بعدها براي خودش تصميم بگيرد آيا ميخواهد اصولا مذهبي داشته باشد يا نه. حجاب براي کودکان يک نقض آشکار حقوق کودک است و بايد ممنوع باشد.
سوال : شما کميته عليه سنگسار را بنيان گذاشتيد٬ در ايران هنوز انسانهايي را سنگسار ميکنند٬ چه کساني سنگسار ميشوند و بچه دليل؟
مينا احدي: علت سنگسار مستقيما به رابطه جنسي افراد مرتبط است. اکثرا زنان سنگسار ميشوند. وقتي مثلا زني رابطه جنسي خارج از ازدواج داشته باشند و يا اين اتهام را داشته باشد حکمش به جرم رابطه سکسي خارج از ازدواج سنگسار است. مردان همجنسگرا نيز سنگسار ميشوند. آنها را به خيابان مي آورند٬ در يک چاله آنها را دفن ميکنند و آنقدر به اين افراد سنگ پرتاب ميکنند تا زجر کش شوند. قانون سنگسار در قرآن نيست٬ ولي از حديث و داستانهايي که از پيغمبر و... نقل ميکنند٬ اعلام ميکنند که پيغمبر اسلام در اين و آن مورد دستور سنگسار داده است. الان و در اين قرن بسيار مهم است توجه کنيم که سنگسار يک امر سياسي است. واضح است که سنگسار يک وسيله سياسي مهم براي ترساندن و شوک وارد کردن به جامعه است و آنها از اين وسيله بيشترين استفاده را ميکنند. چندي قبل من يک نامه از طريق ايمايل از يک ايراني دريافت کردم که در آلمان است او برايم نوشت که پدر او سنگسار شده است. پدرش معلم بوده و عليه حکومت اسلامي انتقاد ميکرده است اما پرونده اي براي او درست کرده بودند که بتوانند به سنگسار محکومش کنند. بنابر اين حتي نقد و مقابله با حکومت در عمل ميتواند يک دليل قتل افراد و يا سنگسار شدن آنها باشد.
اما در اکثر موارد زنان را سنگسار ميکنند. حتي در اين ميان نيز ميتوان تفاوت بين زن و مرد را ديد يک زن را تا گردن در چاله فرو ميکنند٬ و مردان را تا کمر. قانون سنگسار ميگويد هر کس که خود را از اين چاله نجات دهد آزاد ميشود. با اين حساب مردان شانس بيشتري دارند که خود را از اين شرايط وحشتناک نجات دهند. نفس صحبت کردن در اين موارد براي من سخت است و بويژه من حالم بهم ميخورد وقتي تعدادي به اسم مدافع حقوق زن٬ از حکومت اسلامي درخواست ميکردند که زنان را تا کمر در چاله فرو کنند و از اين طريق ميخواستند "برابري بين زن و مرد" را اثبات کند.!؟
طبق قوانين اسلامي که حکومت اسلامي ايران آنرا اعلام کرده٬ بايد چهار مرد عاقل و بالغ اين موضوع را که دو نفر رابطه خارج از ازدواج داشته اند را ببينند و تاييد کنند. حتي اين قانون خودشان را رعايت نميکنند٬ احکام سنگسار معمولا بدون رعايت همين قوانين کذايي انجام ميشود.همانطور که گفتم سنگسار يک وسيله مهم در ايجاد ترس و وحشت در بين مردم است٬ يک موضوع سياسي است نه حتي مذهبي به معناي اعتقادي آن.
سوال: عليه اين نقض وحشيانه حقوق انساني زنان٬ مثل سنگسار و يا قتل ناموسي٬ ازدواج اجباري و... چه بايد کرد؟
مينا احدي: از نظر من در وهله اول بايد موضع روشني در قبال اين فجايع داشت. مهم اينست که عليه اين بربريت و اين رفتار ضد انساني يک پوزيسيون روشن داشته باشيد. هيچکس نبايد اين فجايع را پشت گوش بياندازد. ولي متاسفانه بسياري از مدافعين حقوق زنان و يا مدافعين حقوق بشرساليان سال اين فجايع را نديدند و يا به آن اهميت درخور را ندادند. من مدعي هستم و اعلام جرم ميکنم در وهله اول عليه دولتها و دوول اروپايي که سالهاي سال با اين حکومتهاي ارتجاعي همکاري کردند٬ و وحشيگري و بربريتي به اسم سنگسار را فراموش کردند. اينرا خطاب به فمينيستها هم ميگويم: خواهران من که در بهترين حالت و در نهايت فقط تا آنجا پيش رفتند که عليه سنگسار حرف زدند٬ ولي فعالانه عليه آن نمي جنگند و نجنگيدند٬ آنها مثل من و مثل ما نبودند که با قلب و احساس به خيابان رفته و عليه سنگسار بجنگند. من بسيار علاقمندم بيلان کار اينها را ببينم٬ چه کرده اند تا کنون عليه سنگسارها در همه جاي دنيا.
خواستهاي من اينست:
- من خواهان اعلام يک موضع روشن در مقابل اين جنايت و وحشيگري هستم. و اعلام اينکه اين يک وحشيگري و بربريت آشکار است.
- به رسميت شناختن اينکه که ما در مورد يک معضل سياسي مهم حرف ميزنيم. که به همه زنان
- در دنيا مربوط است.
- عليه اين معضل بپا خيزند و خود را قاطي کنند و متحدانه عليه آن کاري بکنند.
- و......
ما بايد از جهانشمولي حقوق انساني دفاع کنيم. زير پا گذاشته شدن حقوق انساني به همه ما مربوط است.
ايگنور کردن اين معضلات تا آنجا پيش ميرود که برخي ها اينجا اينطور فکر ميکنند که سنگسار بسيار دور است و خوشبختانه اينجا مثلا در اروپا سنگسار نيست. ميگويند ما اينجا اين مشکلات را نداريم و مثلا فقط بايد با درآمد کم سر کنيم و زندگي کنيم. بنظر من همين تاثير غير مستقيم اين جنايات در قلب اروپا است که يک زن تنها با درآمد کم شکر گزار است که اينجا سنگسار نيست و بايد به نوعي با اوضاع کنار بيايد. اما بسياري از زنان در ايران و سودان وافغانستان فهميده اند که بدليل وجود قوانين اسلامي آنها همه حقوق خود را از دست داده اند. آنها شروع به مبارزه کرده اند و از نقش قرباني بيرون آمده و مي جنگند.
سوال: هر کس به اسلام نقد ميکند٬ او را در"گوشه راست" ميگذارند و در موارد زيادي هم از طرف چپها اين مارک زده ميشود شما چگونه با اين مشکل روبرو ميشويد؟
مينا احدي: انتقاد به اسلام از طرف دست راستيها از يک تفکر راسيستي منشا ميگيرد. آنها با نشان دادن جنايت جنبش اسلامي خواهان باز پس فرستادن " مسلمانها " به کشورهاي مبدا هستند. وقتي من به عنوان کسي که زهر اين مذهب را چشيده ام٬ بعنوان مينا احدي و يا از طرف نهادي به اسم اکس مسلم حرف ميزنم٬ دارم يک فعاليت سياسي روشن عليه جنبش اسلامي و عليه ستم بر زنان و يا ستم بر مردم انجام ميدهم. اين يک کار اجتماعي و علني و آشکار و در روز روشن است. در مواردي مثلا حرفهاي من در يک سايت دست راستي منتشر ميشود. راستها سعي ميکنند با افرادي مثل من عکس بگيرند٬ نوشته هاي مرا در سايتهايشان بگذارند اين براي چپها کافي است که مرا " راست" بنامند٬ اين البته بسيار کار سختي است کنترل کنم کدام سايتها از من نقل قول مياورند٬ و يا نوشته هاي مرا منتشرميکنند. حزب چپ در آلمان٬ بطور مثال تا کنون هيچگاه با من مصاحبه نکرده٬ و يا اينکه مرا به يک جلسه و يا سخنراني دعوت نکرده است. در روزنامه هايشان اين چپها هميشه مرا مورد انتقاد قرار ميدهند٬ اگر چه من خودم يک کمونيست و چپي هستم. ولي در مقابل اين حملات بايد واضح بگويم من از خودم دفاع نميکنم . من اعلام جرم ميکنم.
جنبش چپ و چپهاي سنتي و "ضد امپرياليست" نمي بينند که اسلام خود چقدر دست راستي و راست است. چپها درست است که ضد امپرياليست هستند٬ ولي اينها جنبش اسلامي را نه تنها درک نکردند٬ بلکه هيچگاه هم اين جنبش را نقد نکردند٬ در "ضدامپرياليست" بودن اينها خود را با هم, هم جنس و هم خانواده و در يک جبهه ميدانند. نقض وحشيانه حقوق انساني را از سوي اين جنبش اسلامي عملا ايگنور ميکنند و کرده اند. در بين اينها گاها طرفدار حسن نصرالله وا حمدي نژاد و حماس را مي بينيم. بدليل اينکه احمدي نژاد و امثال او امريکا ويا سازمان ملل را مورد حمله قرار ميدهند. در نبرد و درگيري بين اسرائيل و فلسطين اين احزاب از حماس و حزب الله دفاع ميکنند٬ من به اين سياستها حمله ميکنم. من ميگويم اين سياست راست است. تفاوت من با اين چپ سنتي در اين سياستها خود را بيان ميکند.
- سوال : علت تبليغات مالتي کالچراليستي چپها چيست؟
مينا احدي: اين چپها و همچنين احزاب سبز طرفداران مالتي کالچراليسم٬ اسلام را ايده آليزه ميکنند. آنرا مترادف با فرهنگ قرار داده و معتقدند که انسان بايد به فرهنگهاي ديگر احترام بگذارد. تفکر مبتني بر نسبيت فرهنگي چپها متکي بر اينست که از نظر خودشان با اين سياست در مقابل تبعيض عليه اقليتها هستند. اينها نقش جريانات اسلامي و کتک خوردن زنان و فرهنگ و سياست ضد زن و ضد حقوق کودک را نوع " بي فرهنگي " هاي "کوچک و کم ارزش" اين اقليتها ميدانند. مثلا به راحتي از کنار کتک زدن زنان و خشونت عليه زنان ميگذرند و رويشان را بر ميگردانند و آنرا فرهنگي ميدانند که با آزادي عمل اين فرهنگ به مرور اصلاح خواهد شد؟ بدليل احترام به فرهنگ اقليتها ! برخي از چپها به درست عليه ناسيوناليسم خودي هستند٬ ولي عموما خود را در کنار ناسيوناليسم "اقليت مهاجر " قرار ميگيرند. اين در حالي است که در ميان برخي از افراد مسلمان و مشخصا جريانات سياسي اسلامي و ملي "اقليتهاي ملي و مذهبي" متاسفانه تفکرات ناسيوناليستي بيداد ميکند. مثلا در مورد سازمان دست راستي از ترکيه به اسم "گرگهاي خاکستري" کمتر کسي در آلمان جرات ميکند حرفي بزند و اينها را نقد کند. اقليت بودن در يک کشور نبايد به معناي اين باشد تعدادي آزادانه فرهنگ و عمل فاشيستي انجام دهند و کسي حرفي نزند٬ نقد و اعتراضي نکند. دوراني هم نازيها در کشورهاي معيني دراقليت بودند. اين نسبيت فرهنگي تا آنجا پيش رفته است که کتک زدن يک زن در خانه را به فرهنگ اقليتها نسبت ميدهند واين خشونت و جرم براي اين چپ سنتي قابل چشم پوشي است.
افراد خانواده من در ايران٬ مسلمان هستند. همه زناني که در ايران و يا هر جاي ديگر سنگسار ميشوند مسلمان هستند. من براي نجات اينها مبارزه ميکنم من عليه " مسلمانان " نيستم. بلکه براي حقوق انساني اين مردم مبارزه ميکنم. بيش از سي سال است که من زير خطر جاني براي حقوق انساني مبارزه ميکنم. فعاليتي که من در اين زمينه انجام ميدهم عليه فاشيسم اسلامي عليه نقض حقوق انساني و نقض حقوق زنان است. از نظر من مذهب يک امر خصوصي است و بايد خصوصي بماند. ولي همه مذاهب سياسي هستند٬ اسلام که تاريخا در مقابل جنبش هاي رفرميستي و يا منتقد خود کوتاه نيامده و اين انتقادات را هميشه با سربريدن و قتل و جنايت پاسخ داده است٬ ابدا قابل رفرم نيست.
سوال : در مساجد چه چيزي تبليغ ميشود٬ چه گفته ميشود؟
مينا احدي: من يک مرد از ايران را ملاقات کردم که بمن گفت: پسر من در آلمان بدنيا آمده است و الان ۱۹ ساله است. او گفت پسرم بعنوان يک مسلمان از دريک مسجد داخل مسجد شد و از آنسوي در چند ماه بعد بعنوان يک جوان طرفدار عمليات انتحاري بيرون آمد. از يک در تو رفت و از در ديگر به عنوان طرفدار انتحار بيرون آمد. يک دوستم در آلمان ميگفت که پسر ۲۵ ساله او نميخواهد با آلمانيها در يک خانه مشترک باشد. چرا که از نظر او آلمانيها کثيف هستند.! اين حرفهايي است که در مساجد به جوانان تزريق ميکنند. از نظر آنها کافران کثيف هستند. بيگانه ستيزي و ضديت با غرب ضديت با بي خدايان در اين مساجد به ذهن کودکان و نوجوانان تزريق ميشود. در آنجا جوانان مي شنوند که مسلمانان تافته جدا بافته هستند. انجا راسيسم تبليغ ميشود. اگر در مساجد حتي فقط قرآن را آموزش دهند٬ خود همين يک سم مهلک براي بچه ها است.
در مساجد در عين حال مسائل سياسي مورد بررسي قرار ميگيرند و جرياناتي از نوع حماس و حزب الله و حتي القاعده مورد دفاع قرار ميگيرند. مثلا در مورد تنش و درگيري بين فلسطين و اسرائيل و يا در مورد آمريکا و يا غرب و غيره و طبعا يک جانبه و اسلامي در آنجا اخلاقيات مذهبي تدريس ميشود. اخلاقياتي تدريس ميشود و همچون وظايف مذهبي و ديني مورد تاييد قرار ميگيرد که مرد صاحب خانواده است. زن موظف به اجراي دستورات مرد است و دختران بايد حجاب را رعايت کنند. غير مسلمانان و بي خدايان کثيف هستند.اسلام بهترين و آخرين مذهب است به جوانان قوانين شريعه را درس ميدهند و عمليات انتحاري و انتحار کنندگان را شهداي اسلام و رهبران فکري جامعه معرفي ميکنند که بايد سرمشق بقيه باشند. چرا که در نهايت به بهشت ميروند.
سوال: استراتژي اسلاميها اکنون در دنيا چيست؟
مينا احدي: استراتژي اينها کشور به کشور فرق دارد و بستگي به موقعيت اينها دارد. در ايران بطور مثال طبعا ميخواهند در قدرت بمانند و خود را بيشتر در دنيا مطرح کنند. متاسفانه در مصر ميکوشند قدرت بگيرند و در قدرت بمانند٬ در غرب دو تصوير در مورد اسلاميستها هست. ظاهرا يک عده انتحار کنندگان و تروريستها هستند و ديگري "ليبرالها و يا اسلاميستهاي بهترو خوش خيم" هستند. اين دو قسمتي کردن يک خطر را زير فرش ميکند.اسلاميها با کارتهاي مختلف بازي ميکنند. در اطريش و آلمان و ديگر کشورهاي اروپايي اسلاميستها ميخواهند به عنوان يک تشکل و يا تجمع مذهبي به رسميت شناخته شوند و در اينجا سعي ميکنند ديپلماسي را رعايت کنند. با آرامش و لطيف حرف بزنند واز جامعه داشتن تولرانس را طلب ميکنند. در نهايت هدف اينها تحميل خود به عنوان نماينده مردم " مسلمان" به سيستم و استفاده از امکانات مادي و معنوي در جامعه و داشتن حقوقي نظير کليسا ها در کشوري مثل آلمان و يا اطريش هستند.
همينجا نقش کليساها هم بيشتر عيان ميشود که چه نقشي بازي مکنند. اسلاميستها ميخواهند در قدرت سياسي نقش داشته باشند٬ قويتر بشوند و مردم را در همين جا نيز کنترل کنند٬ و با کساني مثل من در خارج از کشور نيز مقابله کنند. اگر برايشان امکان داشته باشد از اين طريق قدرت بيشتري در سياست پيدا کنند. آنها ميکوشند در کشورهاي اروپايي راهي را باز کنند براي دخالت بيشتر قوانين اسلامي و شريعه در زندگي مردم . اين تشکلها ميخواهند از دولتها امکانات مالي بگيرند و قوانين شريعه را پياده کنند و نقش سياسي بيشتري پيدا کنند. اينها با بخش تروريست اين جنبش رابطه اي تنگاتنگ دارند. بدون تروريستها اينها جدي گرفته نميشوند.
سوال: اگر شما سياستمدار بوديد در مقابل اين روند رشد و نفوذ اسلاميستها چکار ميکرديد؟
مينا احدي: من سعي ميکردم سکولاريسم را بيشتر گسترش دهم. ممنوعيت فعاليت سازمانهاي مذهبي درست نيست ولي سيستم سياسي و دولت و همچنين سيستم آموزش و پرورش بايد از دست مذهب خلاص شود. همه سازمانهاي مذهبي بايد تحت کنترل دولت باشند٬ و اينها نبايد هيچ کمک دولتي بگيرند. در سطح قانوني من ميخواهم حقوق زنان رعايت شود. آزاديهايي که زنان در اينجا در طي ساليان مبارزه کسب کرده اند بايد براي زناني که از کشورهاي اسلام زده به اينجا مي آيند کاملا اجرا شود و تلاش کرد درکشورهاي مبدا نيز به رسميت شناخته شود. تازه اين اولين قدمهايي است که بايد برداشته شود. مثلا يک زن پناهنده و تبعيدي از کشور اسلام زده٬ يک دختر از خانواده " مسلمان" بايد بتواند با کسي که به مذهب ديگري تعلق دارد و يا مذهبي ندارد دوست بشود. مادام خودش ميخواهد بايد امکان اينرا داشته باشد مثل ديگر دختران اين جامعه دوست پسر داشته باشد و دوست شدن با افراد منتسب به مذاهب ديگر يک امر عادي تلقي شود. بدون اينکه خانواده و يا جامعه او را تحت فشار بگذارد.
اينها بويژه براي زنان و دختران مهاجر مهم است زيرا نفس اينکه دختري از يک خانواده متعصب اسلامي دوست پسر داشته باشد٬ براي او خطرات جاني در بر دارد. همه کساني که از کشورهاي ديگر به هر دليلي به اينجا آمده اند همه آنها مثل شهروندان اين کشورها بايد حق زندگي برابر داشته باشند. آنها محق هستند از پيشرفتها و قوانين به نفع حقوق انساني و حقوق زنان استفاده کنند و همچنين بايد از اين حقوق محافظت کنند. حقوق انساني جهانشمول است و اکنون همه ميدانند حق يک انسان چيست و اين حقوق بدرستي تعريف شده و اين وظيفه هر انساني است از اين حقوق به رسميت شناخته شده دفاع کند و آنرا گسترش و تعميق ببخشد. نقض حقوق انساني زير لواي "فرهنگ خودشان است" نبايد مورد قبول هيچ کس باشد.
سوال : مخاطرات فعاليتهاي انساني شما براي خود شما چه بوده است؟
مينا احدي: در سال ۲۰۰۷ من با تعداد ديگري و با کمک سازمان جردانو برونو نهاد اکس مسلم را بنيان گذاشتيم. بعد از اين حرکت علني و تابو شکنانه بارها تهديد به مرگ شدم و زير نظر پليس زندگي ميکردم. حکم اعدامي که قبلا در ايران عليه من داده اند هنوز هم معتبر است دو خبرنگار آلماني که در ايران بودند که در مورد کمپين نجات سکينه محمدي آشتياني که به سنگسار محکوم شده بود٬ ميخواستند گزارش تهيه کنند٬ ۱۱٣ روز در زندان بودند. جرمشان اين بود که با من در ارتباط بودند. بعد از آزادي و بازگشت به آلمان يکي از آنها در يک مصاحبه با روزنامه "دي ولت" به اين سوال که جمهوري اسلامي ايران در مورد مينا احدي چه فکر ميکند گفته است: مينا احدي را ميتوان دشمن درجه يک حکومت اسلامي دانست و آنها او را دشمن درجه يک خود ميدانند." اين دو خبرنگار که در ايران زنداني بودند٬ تحت فشار ناچارشان کردند در مقابل دوربين بگويند که اگر به آلمان برگردند از من شکايت خواهند کرد٬ چرا که ظاهرا من آنها را به ايران فرستاده ام.! اين طبعا ادعاي درستي نبود. آنها بعد از برگشتن به آلمان گفتند خانم احدي ميدانيد که ما نه قصد و نه حق چنين کاري را داريم٬ اما در آن شرايط بايد اينرا ميگفتيم که زمينه آزادي خود را فراهم کنيم.
حکومت اسلامي ايران کار من و فعاليتهاي من را يک تهديد عليه خود ميداند. بهمين دليل مرا تهديد ميکنند و زندگي من با خطر هميشگي همراه است. بهمين دليل من نميتوانم راحت و آزادانه زندگي و حرکت کنم. پليس و نيروهاي متخصص مسايل امنيتي بمن مثلا گفته اند که در هيچ جا يک نوشيدني باز را نخورم چرا که ممکنست سمي شده باشد. دو سال قبل کوشيدند در جريان يک جلسه سخنراني که من هم يکي از آنها بودم را مورد حمله قرار دهند. در حقيقت يک عمليات تروريستي با استفاده از گاز سمي سازمان داده بودند.
آيا اسلام قابل اصلاح است؟
مينا احدي: از نظر من اسلام قابل اصلاح نيست. وقتي کسي در اين دنيا مارکس را مورد نقد قرار ميدهد ٬ او تهديد به مرگ نميشود٬ اتفاقي نمي افتد. ولي اين کاملا يک تابو است مذهب اسلام را نقد کنيد و اگر کسي اين کار ر اکند و شجاعت نقد اسلام را داشته باشد٬ فورا تهديد به مرگ ميشود. اسلام يک ايدئولوژي مملو از نفرت است. نحوه رفتار جنبش اسلامي بويژه امروز با نقد مذهب اسلام هر گونه امکان ديالوگ و بررسي را از شما ميگيرد. اگر من بخواهم اسلام را رفرم کنم ۹۰ درصد محتواي قران را خط ميزنم و پاک ميکنم. چرا که اين کتاب چنان نفرت پراکني عليه مردم ديگر٬ عليه زنان٬ عليه کساني که به مذاهب ديگر معتقدند و يا مذهبي ندارند٬ را ترويج ميکند که بايد آنرا حذف کرد. ميماند ۱۰ درصد باقيمانده که متون و نوشته هايي سطحي و عهد عتيقي هستند که کمتر به درد کسي ميخورند.
در اينجا ميخواهم توجه شما را به نکاتي در اين مبحث جلب کنم.
من هميشه گفته ام ايران يک کشور اسلامي نيست ٬ بلکه ايران کشوري است با يک حکومت اسلامي .
ميخواهم بگويم مردمي که در آنجا زندگي ميکنند٬ عليه اين حکومت و قوانين اسلامي هستند. در اين کشور هم اکنون در مورد قانون سنگسار بحث ميشود . بدنبال اعتراضات گسترده جهاني عليه حکم سنگسار سکينه محمدي آشتياني از شش ملا در ايران پرسيده اند آيا بهتر نيست بجاي سنگسار کار ديگري بکنيم؟ آيا سنگسار به ضرر موقعيت حکومت اسلامي نيست و اينها همه پاسخ داده اند سنگسار به نفع نيست. اين حرف از طرف رهبران فکري حکومت اسلامي بدليل همدردي اينها با زنان قرباني گفته نميشود٬ بلکه بدليل اينست که نگران موقعيت حکومت اشان هستند. اينرا بايد ديد و تاثير اعتراضات جهاني را بر روي حکومتهاي ديکتاتور را بايد به دقت سنجيد.
ايران با يک جنبش عظيم عليه حکومت و با جنبش نقد مذهب روبرو است. سه سال قبل در جريان يک حرکت انقلابي عليه حکومت اسلامي که جوانان زيادي به خيابان رفته و اعتراض کردند٬ ندا دختر جواني که در اين اعتراضات شرکت کرده بود توسط حکومت اسلامي به قتل رسيد.از صحنه جان باختن ندا فيلمبرداري شده بود و اين فيلم در دنيا نمايش داده شد. با يک تلفن دستي صحنه قتل او فيلمبرداري شد و در اينترنت و يوتيوب علني شد. دختران من در آلمان همچون بسياري از جوانان در اروپا ميتوانند خود را با نداي جوان و مدرن همراه ببينند که براي آزادي مبارزه ميکرد. پيشرفت تکنولوژي منجر به ارتباط نزديک جوانان و مردم دنيا شده است. اين امکانات قدرت زيادي به همه ما داده است.
توسط فيس بوک اکنون جوانان زيادي باهمديگر در ارتباط هستند. جوانان از ايران مصر و لبنان و غيره باهم حرف ميزنند و با جوانان از امريکا و يا اسرائيل بحث ميکنند . اخيرا جوانان اسرائيلي با جوانان ايراني ويدئوهايي را علني کردند که گفته بودند ما از شما نفرت نداريم ما اصلا شما را نمي شناسيم که نفرت از همديگر داشته باشيم. اين حکومتهاي ما هستند که عليه همديگر هستند و نه ما مردم . و جوانان ايراني عين همين ويدئو و اين پيام دوستي را ارسال کردند و گفتند حکومت ما عليه شما است و نه ما . جواناني که با فيس بوک و يوتيوب کار ميکنند و اين کارها را انجام ميدهند بيشترين اميد من هستند.
-------------------------------------------------------------------------------------------
مينا احدي يک تبعيدي و فعال سياسي ايراني است که براي حقوق انساني و "آزادي منفي مذهب" يعني آزادي و رهايي از مذاهب فعاليت ميکند. فعاليتهاي او بيش از همه در دفاع از حقوق زنان است ۲۰۰۱ او کميته بين المللي عليه سنگسار را بنيان گذاشت و در سال ۲۰۰۷ در آلمان نهاد اکس مسلم را. احدي همچنين مسئول نهادي است که در سال ۲۰۰۴ بنيان گذاشته است. نهادي به اسم کميته بين المللي عليه اعدام.
مينا احدي خود را آتيست ميداند او در اپوزيسيون چپ در مبارزات عليه حکومت رضا پهلوي حضور داشته و بعد از تاسيس حکومت اسلامي در ايران به رهبري خميني همسر او دستگير و مدت کوتاهي بعد از دستگيري اعدام شد. عليه مينا احدي يک حکم اعدام همانزمان صادر شده است او خوشبختانه موفق به فرار از ايران شد. احدي تابعيت اطريش را دارد و اکنون در آلمان زندگي ميکند. حکم اعدام عليه او تا امروز ملغي نشده است.
انتشار از کميته بين المللي عليه سنگسار
۱٣ اوت ۲۰۱۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر